به گزارش خبرنگار مرآت، مدتی بود که در اندیشه یک گفتگوی بیپرده با حسن آلبویه، مدیرعامل شرکت شهرکهای صنعتی بودیم. سرانجام این فرصت در روز یکشنبهی هفته گذشته دست داد تا یکی از طولانیترین مصاحبههایی که تا کنون تجربه کرده بودیم، رقم بخورد! 189 دقیقه گفتگوی تصویری و حدود 120 دقیقه گفتگوی غیررسمی!
تقریبا تمامی شائبههایی که پیرامون شرکت شهرکها وجود داشت، در این گفتگو مورد پرسش قرار گرفته است. بیمقدمه شما را به مطالعه این گفتگو دعوت میکنیم.
با همین روش جهادی ادامه بدهیم، 1400 به نقطه صفر میرسیم
مرآت: اگر بخواهید قدری تواضع را کنار بگذارید، چه نمرهای به عملکرد خودتان میدهید؟
با سوال سختی شروع کردید(با خنده) من به همکارانم هم گفتهام، اگر با همین روشِ جهادی ادامه بدهیم، سال 1400 تازه به نقطه صفر میرسیم.
مرآت: عددی را به عنوان نمره خود عنوان نمیکنید؟
بگذارید دیگران ارزیابی کنند.
مرآت: دیگران ارزیابی خواهند کرد، اما میخواهیم ارزیابی خودتان را هم بدانیم.
من به نوعی به این سوال پاسخ دادم.
مرآت: مایلید بازهای را مطرح کنم؟ مثلا نمره خودتان را بین 10 تا 15 میدانید یا 15 تا 20؟
نه، نمیخواهم نمره بدهم؛ این که خودم ارزیابی کنم، صحیح نیست؛ من راضیام اما این بدین معنی نیست که در نقطه مطلوب قرار داریم.
مرآت: اگر مایل باشید، به روزهای انتصاب برگردیم. نخستین کسی که درباره پذیرش این مسئولیت با شما صحبت کرد چه کسی بود؟
موضوع خیلی تاریخی میشود(با خنده) من در سال 94 یا 95 تقریبا کارم برای انتصاب به عنوان رئیس سازمان صمت تمامشده بود. حتی حکم من تایپ شده و آماده امضا بود. یکی از نمایندگان استان چندان موافق نبود و نمیگذاشت.
مرآت: آقای کاتب؟
نمیخواهم از گذشتهها اسمی ببرم. در بهمنماه 95، آقای مهندس یزدانی که به سازمان صنایع کوچک شرکت شهرکهای صنعتی ایران آمد، این موضوع را با من مطرح کرد که باید به شرکت شهرکها بیایی. آقای صادقی، مدیرعامل پیشین شرکت از دوستانم بود. من با ایشان صحبت کردم و به ایشان قول دادم که به هیچ وجه این مسئولیت را نمیپذیرم؛ من احتمالا به وزارتخانه میروم.
به مدیرعامل پیشین شرکت قول داده بودم که این مسئولیت را نپذیرم
مهرماه 96 دوباره از دفتر آقای یزدانی که از قبل با من بسیار رفیق بود، تماس گرفتند که باید همین امروز، رزومهات را بدهی. از دفتر آقای دکتر خباز هم زنگ زدند که نظرت را بگو. همکاری نزد من آمد تا رزومهام بگیرد، من آن همکار را به شهادت گرفتم که من به آقای مهندس صادقی، قول دادهام، تو شاهد باش که در چه شرایطی از من رزومه میگیرند. بعد از آن به تهران رفتم و آنجا هم به آقای مهندس یزدانی گفتم من نمیخواهم این مسئولیت را بپذیرم.
آقای مهندس یزدانی عصبانی شد، مدارکم را پرت کرد و گفت اگر نپذیری، فردی از یک استان دیگر را معرفی میکنم، نگویید که نیروی بومی نگذاشتید. من گفتم باشد، هرطور صلاح میدانید. در نهایت حکم امضا شد و دوباره همان نماینده مخالفت کرد. آقای دکتر شریعمتدار گفت من تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیآیم. دو هفته بعد از امضای حکمم، در حالی که پایم شکسته بود، با من تماس گرفتند که یک ربع دیگر بیا شرکت شهرکها!
رئیسجمهور به دکتر شریعمتدار دستور داده بود که معارفه را انجام دهید
بعدا متوجه شدم، داستان تا حد هیأت دولت رسیده بود. بحث دخالتهای یک نماینده مطرح شده بود و آقای رئیسجمهور به آقای دکتر شریعمتدار دستور داده بود که همین الان باید کار انجام شود. آقای دکتر شریعتمدار هم از هیأت دولت بیرون آمده بود، گفته بود تلفنهای خود را خاموش کنید که کسی به شما زنگ نزند و کار را انجام دهید. دقیقا همان روزی که آقای چاوشی، رأی اعتماد هیأت دولت را گرفت، معارفه من انجام شد.
من آن روز هم همکارم را به شهادت گرفتم که من به خاطر آقای مهندس صادقی، نمیخواستم این مسئولیت را بپذیرم اما تکلیف شد و اجبار شد.
مرآت: در مجموعه این فرایند، نامی از آقای دکتر همتی نبردید، ایشان نقشی نداشتند؟
آقای دکتر همتی، واقعا در آمدن من هیچ نقشی نداشت. بگذارید خاطرهای از ایشان بگویم. فردی را با لابی برای تصدی مسئولیت شرکت شهرکها معرفی کرده بودند که بخشی از حاشیههای امروز هم به خاطر اوست.
مرآت: از ایشان نام میبرید؟
خیر. روزی آقای دکتر همتی، به من گفت که به دفترش بروم، کسی میخواهد بیاید و در موضوعات مرتبط با صنعت صحبت کند. آن فرد یکسری اطلاعات درونسازمانی را برای تخریب آقای صادقی آورده بود. برای من جالب بود که آقای دکتر همتی، موضع بسیار تندی اتخاذ کرد. ایشان دل پاکی دارد اما موقع عصبانیتِ ایشان، یاد گرفته بودم که سکوت کنم.(میخندد)
من برای اولینبار بعد از آن جلسه به ایشان گفتم که آقای یزدانی اصرار دارد که مرا به عنوان مدیرعامل شرکت شهرکها معرفی کند. یادم هست روزی دیگر هم در دفتر دکتر همتی بودم که آقای یزدانی به دکتر همتی زنگ زد. ایشان از رابطه من و آقای دکتر همتی بیاطلاع بود و مرا معرفی کرد. آقای دکتر همتی با جدیت گفت گزینههای دیگر را هم معرفی کنید تا من بررسی کنم.
در انتصابم وامدار هیچکس نیستم
من آن روز قدری دلخور شدم، چون انتظار داشتم تأیید کنند اما بعدا که فکر کردم، دیدم ایشان رفتار درستی انجام دادند. بنابراین من وامدار هیچکس نیستم. در عملکردم هم نشان دادم که وامدار کسی نیستم. حتی در برخی از مسائل فشار زیادی بر من وارد شد اما من گفتم اصلا آمدهام که این بساطها را جمع کنم.
مرآت: یکی از اقوام شما، از مسئولان شرکت خدماتی شهرک صنعتی هستند؛ ایشان نیز نقشی در انتصاب شما نداشتند؟
آقای ابوالفضل آلبویه، برادر آقای عباس آلبویه است. اگر بنا به نقش داشتن باشد که حاجعباس میتوانست نقش پررنگتری داشته باشد. ابوالفضل آلبویه رئیس هیأت مدیره شرکت خدماتی شهرک صنعتی سمنان است و فکر میکنم پیش از آن هم مدیرعامل بوده است. او یک جزء کوچک است و نمیتواند نقشی داشته باشد. اگر بنا بود آنها توصیه کنند، برعکس میشد!
اگر ایشان بعد از من میآمد و شما میگفتید که در آمدن او نقش داشتهام، ممکن بود.
مرآت: فکر میکنید تا چه زمانی در این سمت خواهید بود؟
(میخندد) همه این ماجراها که میگویند آلبویه سه ماه دیگر یا چهار ماه دیگر میرود، کارِ یک مثلث شوم است. من از دستگاه دیگری در شرکت شهرکها، مأمور هستم. آنقدر بیسوادند که فکر میکنند مأموریت ما که در اینجا تمام شود، کار ما تمام میشود. مأموریت من یکسالِ دیگر هم تمدید شده. ما حداقل تا 1408 خدمت شما هستیم.(میخندد) البته در این خصوص شوخی میکنم.
در اسفندماه سال گذشته، از دو استان بزرگ، به من پیشنهاداتی جدی شد. الان پشیمانم که نرفتم و میگویم کاش رفته بودم. همین الان هم پیشنهاداتی دارم. اما این یک تکلیف است. هر زمان که این امانت را از دوش ما بردارند، من سجده شکر به جای میآورم. اصراری بر این سمت ندارم.
مرآت: اگر به سال 96 برگردید، باز هم این مسئولیت را میپذیرید؟
بله. تردیدهایی که آن زمان داشتم را دیگر به هیچ وجه ندارم. فوری میپذیرفتم.
در خصوص مسائل سال 88، حکمی ندارم
مرآت: آقای آلبویه در خصوص فعالیتهای شما در سال 88، حکمی برای شما صادر شده؟
یک آدم فاسدی...
مرآت: نام میبرید؟
خیر؛ میدانید. یک آدم فاسدی میخواهد با او برخورد نکنیم و این مسائل را مطرح میکند. نه تنها حکمی ندارم بلکه حتی یکروز، یک ساعت و یک ثانیه هم مرا جایی نخواستهاند. اگر این مسأله بود، امکان ندارد که در این سطح قرار بگیرم. یعنی همین که من اینجا هستم، پاسخ سوال شما منفی است.
مرآت: یکی از موضوعات چالشبرانگیز در دوره مدیریت شما، مسأله انشعابات غیرمجاز بود. گفته میشود انشعاب غیرمجاز یکی از شرکتها، یعنی شرکت روناس، قطع شد و یکروز بعد وصل شد.
چه کسی چنین حرفی زده؟
مرآت: اگر این، گزارهی درستی نیست، آن را تکذیب کنید.
بگذارید من توضیحی بدهم. البته این که میگویید «چالش» واقعا اینگونه نیست. فکر میکنید من چقدر برای این مسائل وقت میگذارم؟ ما کارهای جدیتری داریم. من خواهش میکنم موضوعات ما را به این مسائل سخیف تقلیل ندهید. اما ماجرا چه بود؟ ظاهرا در آبان 97، روناس و نساجی کویر، آب موردنیازشان را با تانکر و به 3 برابر نرخ آببها از شرکت خدماتی میخریدند.
آبان 98، از بازرسی تماس گرفتند و گفتند انشعابات غیرمجاز را فورا قطع کنید
شرکت فکر میکند که در این با تانکر آب دادن، دارد اتفاقاتی میافتد؛ اجتهاد میکنند که ما برای کاهش هزینهها، به این شرکتها انشعاب موقت بدهیم. بخشی از مستندات این ماجرا محرمانه است و چون اعلام نمیکنیم، برخی، فکرهایی میکنند و برخی هم میدانند و دروغ میگویند. در آبان 98، از بازرسی با من تماس گرفتند که داستان انشعابات چیست؟ گفتم نمیدانم، بگذارید من موضوع را جمع میکنم. گفتند نه، فوری انشعاب را قطع کنید؛ گفتم این دو شرکت کارگران زیادی دارند... گفتند نه، فوری قطع کنید.
من هم نامه زدم و گفتم ظرف 24 ساعت، این انشعابات جمع شود. اینها رفتند انشعاب نساجی کویر را قطع کنند، دیدند اصلا قطع هست. کلا نزدیک به 40 هزار مترمکعب آب گرفته بود. نساجی، چاه آب دارد و چندبار با دعوا گفته بود آقا این انشعاب را جمع کنید. همانها که مدعی بودند این انشعاب را جمع نمیکردند. درباره روناس هم نامههای محرمانهای از اداره کار و... آمد.
از خانه کارگر با من تماس گرفتند که کارگرها میخواهند جمع شوند و... من گفتم نگران نباشید، قطع نمیکنیم. البته بخشی جوسازی و بخشی تحریک بود. من از شرکت خدماتی خواستم به ما نامه بزنند و بگویند چرا انشعاب قطع نمیشود تا سند بماند. از استانداری با من تماس گرفتند که همین الان، آنجا ایستادهاند و میخواهند انشعاب را قطع کنند.
من گفتم از طرف ما نیست. حراست من گفت بگو هرکس هست، بگویید کارت شناساییاش را نشان بدهد. کسی، رفته بود برای تحریک کردن کارخانه. خلاصه در هیأت مدیره تصویب کردیم که تا تاریخ معینی، انشعاب وصل باشد. از روز اول، قرار ما 31 اردیبهشت بود. من در این مسأله دخالت نمیکردم چون انتهای ماجرا را میدانستم. البته تذکر داده بودم.
اگر در ماجرای انشعابات دخالت میکردم، نقش مرضیالطرفینی خود را از دست میدادم
آن فردی که پیگیر بود، خودش در مجمع میگفت این پوست خربزهای بود که فلانی زیر پای ما گذاشت. این که من میگفتم دخالت نمیکنم به این معنا نبود که خبر ندارم در آنجا چه خبر است. من میدانستم که ورود ما در آنجا ما را به داخل یک چاه میکشد. من همیشه میگفتم اگر دخالت کنم، نقش مرضیالطرفینی خود را از دست میدهم. من میتوانستم برای یکی از دو طرف دعوا، مشکل ایجاد کنم اما این کار را نکردم.
ما چندینبار به شرکتها اعلام کردیم که اگر آب مازاد میخواهید، بخرید، خودشان نیامدند. مدیر یکی از شرکتها به کمیسیون کارگری آمد و گفت من با 5 لیتر در ثانیه مشکلم حل میشود. من آنجا گفتم که ما واحدی داریم که با نیم لیتر مشکلش حل میشود و ما میگوییم آب نداریم. تصور ایشان این آب بود که همین انشعاب ادامه پیدا میکند. در نهایت تصمیم این شد که ایشان باید آب مازاد را بخرد.
من گفته بودم که ساعت 6 صبح یکم خردادماه، انشعاب قطع میشود و ربطی به سخن دیگران نداشت. آقای دکتر دانایی، فرماندار ساعت 7 و ربع به من زنگ زد، گفتم آقای دکتر کار تمام شد! برای خرید آب مازاد هم مدیرعامل روناس میگفت ما چک نداریم، گفتم فقط چک میآورید! اصرار داشت که انشعاب بماند که گفتم به هیچ وجه. شرکت خدماتی هم که درباره دو شرکت مذکور تخلف کرده بود، پول آب برای این شرکت نیست، برای ماست.
شرکت خدماتی در ماجرای انشعابات حتما مرتکب تخلف شده بود؛ به دادستان اعلام کردیم
بنابراین شرکت خدماتی ما حتما تخلف کرده بود؛ ما همان زمان هم به آقای دادستان اعلام کردیم. بخش زیادی از این مسائل چون محرمانه بود، رسانهای نشد. در مجموع، اصل انشعاب مربوط به سال 97 بود؛ چرا آبان 98 رسانهای شد؟ چون برخی انتظاراتی داشتند که برآورده نشده بود.
مرآت: فرمودید که نساجی، 40 هزار مترمکعب آب برداشت کرده بود؛ هزینه این میزان آب را پرداخت کردند؟
بله، سه برابر به شرکت خدماتی پرداخت کرده است.
مرآت: قانون به شما تکلیف کرده است که در صورت تخلف شرکت خدماتی، شرکت را منحل کنید؛ چرا با وجود این که تخلف شرکت از نگاه شما محرز است، از ماده 6 استفاده نکردید؟
ببینید، آنجا یک بهمریختگی مالی شدید دارد. اگر شرکت را منحل کنیم، باید دوباره انتخابات برگزار کنیم. باید بهمریختگی مسائل مالی را خودشان اصلاح میکردند. در مجمع این مسائل را بررسی کردیم. من حتی دلم برای یکی از افراد درگیر سوخت چون خودش بلند شد و گفت ببخشید ما خیلی چیزها را نمیدانستیم. من گفتم موضوع را با داوری جمع کنید اما این کار را نکردند و ما هم اقدامات خود را ادامه دادیم.
خوشبختانه سوءمدیریتها، اکنون محرز شده است. اگر شرکت را منحل میکردیم، ما باید به عنوان دولت پاسخ میدادیم که چه کسی مجوز تخلیه پسماند در جنوب سمنان را داده است؟ فکر میکنم ما مسیر درستی را طی کردیم.
در موضع دفاع نیستم و نیازی هم به دفاع ندارم
مرآت: پیش از این که ادامه سوالات را بپرسم باید بگویم به سخن شما مبنی بر تقلیل دادن مسائل شرکت نقد دارم. اینها مسائل کوچکی نیستند. ضمن این که به همین مسائلِ به ظاهر کوچک اگر پاسخ داده نشود، معضل ایجاد میشود. من این گفتگو را فرصتی برای شما میدانم تا از خودتان دفاع کنید.
من البته در موضع دفاع نیستم و لازم هم ندارم. با سخن کسانی که در فضای مجازی هم شبهههایی ایجاد میکردند، همراهی نمیشد، چون میدانستند داستان چیست. بسیاری از دوستان به من میگفتند چرا پاسخ نمیدهید، من میگفتم باید سطوح را رعایت کرد. من همواره به رسانهها پاسخگو بودهام و شفافیت را یک آرمان میدانم. معتقدم حتی اگر کسی با نیت غیرشرافتمندانه ما را نقد کند، این نقد ارزشمند است.
اگر کسی خطای مرا بگوید، من دستش را میبوسم، و اگر کسی تخلف مرا بگوید، پایش را میبوسم. من معتقدم دستگاههای امنیتی و نظارتی ما هشیارند.
مرآت: از افرادی که انتقاداتی را در فضای مجازی درباره شما مطرح کردهاند، شکایتی هم داشتید؟
من شکایت شخصی ندارم. آنجا که به باور و اعتماد مردم آسیب میرسد، تفاوت دارد. ما شکایتی را مطرح کردیم، یک شکایت دیگر هم در جریان است.
مرآت: نتیجه این شکایتها را میفرمایید؟
در جریان است. این هم که گفتند قرار منع تعقیب صادر شده، اینگونه نبود. شکایت دو بخش بود. یک بخش نشر اکاذیب بود. بعد از برگزاری مجمع، دلم سوخت و بحث افترا و... را ارائه ندادم. اما برای نشر اکاذیب کیفرخواست صادر شده و باید رأی صادر شود. مثلا گفته بود یکسال معلوم نبوده که خودروی شرکت شهرکها کجاست. شجاعت هم ندارند که عذرخواهی کنند؛ در دادگاه گفتند منظورمان شرکت شهرکهای صنعتی سمنان نبوده!
من از خدا میخواهم که برگردم به شرایطی که بتوانم به امورات شخصی زندگیام بیشتر برسم. آدم باید پست باشد که دلبستهی صندلی باشد. من به کسانی که عقدههای شخصیشان را دنبال میکنند، چه بگویم؟
ماجرای اقامت در مهمانسرای شرکت شهرکها؛ هزینه کردن در این بنا اجتنابناپذیر بود
مرآت: یکی از مباحث عجیب مطرحشده پیرامون شما، سکونت در مهمانسرای شرکت شهرکهاست. ماجرای سکونت در مهمانسرا چیست؟ گفته میشود مبلغ 200 میلیون تومان هم از محل دارایی شرکت برای تجهیز و بهسازی آن هزینه شده است.
مهمانسرا، در واقع خانهای سازمانی است در داخل شرکت. مبالغ هم اصلا این عددها نیست. مهمانسرا و تجهیزات آن به طور کلی لوکس نیست. این هزینهها، اجتنابناپذیر بود. از وقتی این ساختمان ساخته شده بود، تعمیرات سرویسها و... انجام نشده بود. موضوع بهسازی، ربطی به سکونت من در مهمانسرا نداشت.
مرآت: چه شد که آنجا را برای سکونت انتخاب کردید؟
قرار نبود من به آنجا بروم. کل رقم بهسازی و تجهیز آنجا، 72 میلیون تومان بود؛ عددی که گفتهاند عدد عجیب و غریبی است. اگر این بنا، خارج از زمینهای ما بود، باید آن را واگذار میکردیم. مرتبا دستگاههای مختلف این بنا را از ما میخواستند و انتظار هم داشتند. من میخواستم بنا به دلایلی بیشتر اینجا باشم. این کار، کاملا قانونی است. قبل از سکونت، من با دستگاههای نظارتی هماهنگ کردم و تأیید کردند و قرار شد کارشناس رسمی دادگستری بیاید و اجارهای تعیین کند.
برای سکونت در مهمانسرای شرکت اجاره میدهم
یعنی قبلا این بنا برای شرکت هزینه داشت و اکنون درآمد دارد. این حق مدیر دستگاه است. ما نمیتوانستیم این بنا را به فرد دیگری بدهیم.
مرآت: در هزینهکرد برای بهسازی ساختمان تشریفاتی قانونی رعایت شد؟
تشریفات قانونی چیست؟ برای مناقصه، ارقام باید بیش از این باشد. این کار، خارج از شمول انجام شده. من در یک ریال از این هزینهها هم دخالت نکردم. مطلوبترین کار و ارزانترین انجام شده است.
تعمیر و تجهیز مهمانسرا توسط پسرخالهام انجام شد اما دخالتی در هزینهها نداشتم
مرآت: توسط پسرخاله شما؟
پسرخاله مرا همه میشناسند. در کارهای ساختمانی، آدمِ مورد وثوق من بود. من ایشان را معرفی کردم و دخالتی در هزینهها نداشتم. اما از کار او دفاع میکنم. کار، مطلوب و ارزان انجام شده. اگر کسی نقدِ واردی درباره هزینهها داشته باشد، من همه 72 میلیون را میپردازم. من نمیخواستم به این مسائل بپردازم. بگذارید مسائل را بگویم. طرف گفته آلبویه انبار شهرک صنعتی سمنان را به بانک رسالت داده و 50 میلیون تومان، وام قرضالحسنه گرفته.
آقای ادب، چندینبار به من گفت کلیپی بسازیم و پاسخ بدهیم اما من خودداری کردم. ببینید، واقعا کار بزرگی انجام شده است. مرکز دیتاسنتر بانک رسالت کشور، در شهرک صنعتی سمنان مستقر شده است. روزی آقای ادب با من تماس گرفت و گفت دیتاسنتر را میخواهند به اصفهان ببرند، من گفتهام در سمنان مکان داریم؛ این انبار را به من اجاره بده.
گفتم باشد، بروید و قول بدهید، انبار در اجاره شما. بعد گفتند برای این که ماندگار شود، آن را به ما بفروشید. گفتم باشد، درخواست بدهید. خدماتیها را 4 برابر قیمت میفروشیم؛ به ایشان گفتم 6 برابر! خلاصه قیمت آن را 5 برابر حساب کردیم.
مرآت: درباره کارشناسی زمین که گفته میشود از اقوام شما هستند نیز توضیح میدهید؟
من اصلا خبر نداشتم که چه کسی کارشناسی زمین را انجام داده؛ واحد حقوقی کارشناس را معرفی میکند. مهندس فرجالله آلبویه که رئیس مرکز مشاورین بوده و همه او را میشناسند و همه کارشناسان رسمی دادگستری او را قبول دارند، کارشناسی را انجام داد.
مرآت: با شما چه نسبتی دارند؟
پسرِ پسرعموی پدرم. من واقعا نمیدانستم که او کارشناسی کرده است. فکر میکنم امروز هزار میلیارد تومان در آنجا سرمایهگذاری شده است. در مقابل گفتند که فلانی رفته و از بانک رسالت وام گرفته! من به آقای ادب زنگ زدم و گفتم من از بانک وام گرفتهام؟ روشن شد اصلا وامی نگرفتهایم. نوشتهاند که برای همسرش پارکینگ اختصاصی درست کرده است؛ بروید و پارکینگ را ببینید.
من به عنوان مدیرعامل، به اندازه یک جای پارک حق ندارم؟ من از همین حق هم فقط 10 روز استفاده کردم. همسر من در دستگاهی دیگر شاغل است و در ساعت اداری اصلا اینجا حضور ندارد که بخواهد ماشینش را پارک کند. دیگر چه گفته بودند؟
مرآت: میخواهید یادآوری کنم؟
بله.
مرآت: استخدامهای بیضابطه!
باور بفرمایید اولا هیچ استخدامی نداشتهایم.
مرآت: بکارگیری چطور؟
بخشی از کار ما خرید خدمت است. مثلا برای منطقه ویژه اقتصادی نگهبان میخواهیم. اینها که آمدند را جز یک مورد که ناشنواست و من از او بسیار راضیام را ندیده بودم. آنها که بکارگیری شدهاند در شرکت حضور دارند، بروید و یکنفر در آن پیدا کنید که بکارگیریاش خطی و جناحی باشد.
مرآت: میتوانم از یکنفر نام ببرم؟
بله.
در جذب یکی از اعضای هیأت مدیره هیچ نقشی نداشتم
مرآت: آقای «م.ک»
ایشان که اصلا ربطی به این موضوعات ندارد. اینها که گفتم نیروهای پیمانکار و... بودند؛ آقای «ک» عضو هیأت مدیره است. شفاف بگویم که در جذب ایشان هیچ نقشی نداشتم؛ اگر قرار بود من ایشان را جذب کنم، دنبال کار استخدامش میرفتم و میگذاشتم رشد کند. روزی معاون پیشین ادارهکل پیش من آمده بود و در خلال مباحثی که داشتیم گفت اوکیِ فلانی را دادهایم.
بنابراین اینگونه نیست که کسی از راه برسد و من بگویم بیا عضو هیأت مدیره بشو!
دکتر شریعتمدار در کل کشور بکارگیری یک نفر از جوانان و روسای ستاد جوانان آقای روحانی را الزام کرد
مرآت: بحث بر سر این است که تخصص و حرفه پیشین ایشان هیچ ارتباطی با عضویت در هیأت مدیره شرکت شهرکها ندارد.
ببینید؛ خود آقای دکتر شریعمتدار در کل کشور بکارگیری یک نفر از جوانان و روسای ستاد جوانان آقای دکتر روحانی به عنوان عضو هیأت مدیره را الزام کردند. من واقعا در حضور ایشان کوچکترین نقشی نداشتم. وقتی ادارهکل موضوع را به من گفت، من تعجب کردم. گفتند واقعا نمیدانستی؟ گفتم نه! شما از من یک نامه درباره بکارگیری ایشان نمیبینید؛ البته بعدا چندین نامه زدم که از او راضیام و تبدیل وضعیتش کنید.
در حق ایشان اجحاف شده است. دو سال است که ردیف استخدامی داشته و اخیرا قرار شد قرارداد معین با او منعقد کنیم. آمدن ایشان به ما هیچ ربطی نداشت. وقتی ایشان میخواست عضو هیأت مدیره شود، من در جلسهای در استانداری بودم، آقای عزیزمحمدی، معاون برنامهریزی، با من تماس گرفت و گفت کار فوری دارم، از جلسه بیرون بیا. به من گفت یکی از اعضای هیأت مدیرهات را حذف کن.
گفتم چرا؟ چه کسی میخواهد بیاید؟ به شوخی گفت به تو ربطی ندارد. میدانید که اعضای هیأت مدیره باید با هماهنگی رئیس هیأت مدیره منصوب شوند. اما چون رفیق بودیم، به شوخی به من گفت به تو ربطی ندارد، یکی را حذف کن! من به شوخی گفتم اگر میخواهید کسی را حذف کنید، اسودی را حذف کنید(میخندد) گفت او را که نمیشود حذف کرد، رئیس سازمان صمت است!
باز به شوخی گفتم باید حذفش کنید! این برای نخستینبار است که این مطلب را میگویم؛ چون آقای میرعماد از دست ما کمی دلخور شده بود. من با آقای میرعماد، بسیار رفیقم. آن زمان عضو هیأت مدیره ما بود.
رئیس سازمان جهاد را حذف کردند تا جوانِ ستاد انتخاباتی دکتر روحانی، عضو هیأت مدیره شود
مرآت: در نهایت ایشان را حذف کردید؟
من حذف نکردم. من تا بحال این موضوع را نگفتهام. حتی یکبار هم با هم استخر بودیم و به این موضوع اشاره کرد، من از موضوع رد شدم. من دلم میخواست آقای اسودی را حذف کنیم. چون آقای اسودی، با من همراه نبود. بخشی از مشکلات مربوط به آقای اسودی و بستن با «آن آقا» بود. به هر حال آقای عزیزمحمدی گفت نمیشود آقای اسودی را حذف کنیم، پس رئیس سازمان جهاد را حذف کنید.
من در این ماجرا هیچ نقشی نداشتم. البته به یک ماه نکشید که قانونی آمد که بر مبنای آن مدیران نمیتوانستند عضو هیأت مدیره باشند. در نهایت آقای اسودی هم حذف شد(میخندد)
مرآت: قبول دارید که نفس این مسأله عجیب است که در کشور ابلاغ شود که اعضای ستاد آقای روحانی در نهادها بکارگیری شوند؟
نه، هیچ عجیب نیست. بالاخره تعهدی نسبت به جوانان داشتند.
مرآت: بالاخره این که لازم است افرادی که بکارگیری میشوند، از حداقل تخصصهای لازم برخوردار باشند، بدیهی است.
من از آقای «ک» که اکنون هم در هیأت مدیره حضور دارد، راضیام؛ خلاقیت و مشارکت ایشان از خیلیها بیشتر است.
عضویت در هیأت مدیره نیاز به پختگی دارد، دست من بود، این کار را نمیکردم
مرآت: یک ترجیحِ بلامرجح اتفاق افتاده است. جوانان زیادی در استان داریم که آشنایی خوبی با صنعت دارند.
من برای دولت سیاستگذاری نمیکنم. دولت تصمیم گرفته بود در هر استانی، یک جوان را به عنوان دولت وارد سیستم کند؛ آن هم جوانی که در مسألهای امتحان پس داده باشد و برای دولت قابل اطمینان باشد. من اگر بودم این کار را نمیکردم. من معتقدم هیأت مدیره به پختگی خاصی نیاز دارد. بحث آنها این بود که جوانان باشند. در خیلی از استانها بین مدیران عامل و جوانانی که معرفی شده بودند تنش و درگیری ایجاد شد که منجر شد به این که در بعضی استانها مدیرعاملها را برداشتند!
میخواهم بگویم این مسأله برای دولت اینقدر جدی بود. من اگر تصمیمگیر بودم این بچهها را استخدام میکردم. این بندگان خدا اصلا استخدام نبودند. یعنی فقط حقالجلسه گرفتند و واقعا شرایط پایداری نداشتند. من اگر بودم، در یک فضای رقابتی اینها را استخدام میکردم. مشکل دولتها این است که وقتی کسی وارد سیستم شد، دیگر از دولت جدایی ندارد!
دولت گرفتار است. به جای این که دولت و کارکنانش به مردم خدمت ارائه کنند، دولت است که به کارکنانش سرویس میدهد. این غلط است. در کشورهای توسعهیافته از جیب بیتالمال و مردم خرج نمیکنند تا یک نیروی خوب بسازند. طرف از جیب خودش و در بخش خصوصی ساخته میشود و او را میآورند و به عنوان دولتمرد از او استفاده میکنند. اینجا برعکس شده!
هستند کسانی که با مدارک تحصیلی بسیار غیرمرتبط وارد شدند و مجبور شدم آنها را رسمی کنم!
شرکتهای دولتی، قلک دولتها هستند. من معتقدم این رویههای استخدامی حداقل در شرکتهای دولتی باید تغییر کند. قرار بود که شرکتهای دولت سازوکارهای پویایی داشته باشند. نباید با هزینه بیتالمال و سعی و خطا و با سفارش، نیروهایی بکارگیری شوند. من نیرویی میشناسم که با مدرک تحصیلی بسیار غیرمرتبط، وارد شدند و خود من مجبور شدم او را رسمی کنم.
ما این همه بچههای باهوش و تحصیلکرده داریم. آقای صالحینیا از سازمان استخدامی درخواست کردند که هزار نیرو بگیرند. من گفتم خب آزمون بگذاریم. گفتند بچههای ما چه میشوند؟ گفتم چه کسی گفته بچههای ما حتما باید بمانند؟ من خودم در آزمون، رتبه یک کشور شدم و از آزمون دفاع میکنم. اگر کسی در آزمون قبول نمیشود، برای چه میخواهید او را به هر قیمتی نگه دارید؟
بنابراین من کلیت سخن شما را قبول دارم. امنیت شغلی باید به سواد و دانش باشد. من به هیچوجه سفارشپذیر نیستم. من یک پست خالی دارم، فردی را هم سفارش کردهاند و چون سفارش کردهاند، یکسال است این مسئولیت را به او ندادهام.
مرآت: گفته میشود برخی از اقوام مسئولین نیز در شرکت شهرکها بکارگیری شدهاند.
من نمیدانم؛ اینجا همه اقوام مسئولین هستند اما هیچ ارتباطی بین انتصاب آنها و نسبتشان با مسئولین وجود ندارد. سوال باید این باشد که این افراد کارایی دارند یا ندارند؟ اگر فرد بهتری هست، به من معرفی کنند تا نیروها را جایگزین کنم. برخی از نیروهای ما قابلیتهای خوبی دارند. آقای «ک» هم از این همین جنس است.
مرآت: فکر میکنید فرد موثرتر و کارآمدتری نمیتوانست مسئولیت آقای «ک» را بپذیرد؟
برای عضویت در هیأت مدیره؟
مرآت: بله
گفتم که برای عضویت در هیأت مدیره، تأیید نمیکنم. اگر به من بود، اینگونه عمل نمیکردم. سیاست دولت این بود که در هیأت مدیره، یک جوان حضور داشته باشد. بحث جوانگرایی بود.
مرآت: این انتصاب با این که گفتید اهل پذیرش سفارش نیستید، تناقض ندارد؟
به من ارتباطی ندارد. حکم و درخواست را من ندادهام؛ حکم را آقای دکتر نجفی صادر کرده است. من کارهای نبودم. اگر به من بود، میگفتم لااقل آقای اسودی را حذف کنید(میخندد) تکرار میکنم که برای آقای میرعماد بسیار احترام قائلم، یعنی حتی آن حذف کردن هم دست من نبود. میخواهم بگویم ایران از منابع انسانی غنی است. ما تحصیلکردگانی قوی داریم.
ما خود را به سیستم تحمیل کردهایم و ول کن هم نیستیم. دولت هم نمیتواند کاری بکند.
بخش دوم این گفتگو به زودی منتشر میشود.
انتهای پیام/ح
دیدگاه ها
اضافه کردن دیدگاه جدید
1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.
2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.
3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.