
مرآت گزارش میدهد؛
چراغهایی که خاموش نشدند
مادرانی با اشک و برادرانی با افتخار، یاد دلاورانی را زنده میکنند که جان خود را وقف آرامش امروز ما کردند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»، شهادت، پایان یک زندگی نیست؛ آغاز راهی است که از خون شهیدان روشن میشود. در میان این چراغهای فروزان، نام شهدایی میدرخشد که مادرانشان با چشمانی اشکبار و برادرانشان با قلبی سرشار از افتخار، از روزهای زندگیاش میگویند؛ از لحظههای کودکی و مهر خانوادگی، تا حضور شجاعانه در دفاع مقدس و روزی که پرچم ایمان را با جانش برافراشت.
در آستانه برگزاری کنگره ملی۳ هزار شهید استان سمنان، مرور خاطرات خانوادههای شهدا بار دیگر یاد و نام قهرمانانی را زنده میکند که با ایمان، از خودگذشتگی و عشق به میهن، راه شهادت را برگزیدند. گفتگوی خبرنگار «مرآت» با چند تن از خانواده شهدا، تصویری روشن از زندگی و آرمانهای این دلیرمردان ارائه میدهد؛ از روزهای کودکی و تحصیل تا حضور داوطلبانه در جبهه و لحظهای که خونشان سند جاودانگی نامشان شد.
رزمندهای که مسئولیتش را تا شهادت به دوش کشید
برادر شهید محمدحسین احسانی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت» بخشی از خاطرات خود در روزهای دفاع مقدس را بازگو کرد؛ خاطرهای که با جمله ماندگار شهید، «قبر من جدا و قبر تو جدا»، برای همیشه در ذهن او نقش بسته است.
حسین احسانی با بیان اینکه در بحبوحه جنگ، مأموریت داشتم به جبهه غرب بروم، افزود: همان زمان، محمدحسین برای مدتی کوتاه از جبهه جنوب به سرخه بازگشته بود. پس از رسیدگی به امور سپاه شهرستان، آماده عزیمت به غرب شدم و دیدم محمدحسین هم برای بازگشت به خط مقدم آماده میشود.
وی ادامه داد: به او گفتم دیگر لازم نیست برگردد. جانبازی و حضور طولانیاش در جبهه نشان میدهد دین خود را ادا کرده است و بهتر است استراحت کند. اما او گفت روز قیامت حسابرسی هر کداممان جداست و جبههای که تو بروی به حساب من نمینویسند.
به گفته احسانی، این سخن معنوی تأثیر عمیقی بر روحش گذاشت و نشان داد محمدحسین تصمیم قطعی برای ادامه راه جهادی خود دارد. پس از خداحافظی و بوسهای بر چهره یکدیگر، محمدحسین راهی جنوب و او به مأموریت غرب رفت.
برادر شهید همچنین تصریح کرد: در هفتههای بعد از طریق پیامها و گفتگوها با هم در ارتباط بودیم تا اینکه عملیات بیتالمقدس فرا رسید. محمدحسین با شور و اشتیاق تأکید داشت باید خود را به عملیات برساند.
وی افزود: پس از عملیات، خبر بازگشت من به سرخه رسید. ابتدا گفتند محمدحسین زخمی شده، اما هنگام ورود به شهر فهمیدم او به آرزویش رسیده و شهید شده است. همان جملهاش بارها در ذهنم تداعی شد؛ جملهای که نشانه اخلاص و باور عمیق او به مسئولیت فردی در برابر خداوند بود.
وداع با پسرم در بارگاه رضوی
مادر شهید جواد نوروزی، از شهدای شهرستان میامی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت» درباره زندگی و شهادت فرزندش اظهار کرد: جواد از همان کودکی پسری کنجکاو و باهوش بود و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شهید مطهری و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی (ره) گذراند و سال اول دبیرستان را در مدرسه میرغفوری شاهرود ادامه داد.
وی در ادامه افزود: در کنار درس به پدرش در کار کشاورزی کمک میکرد، عضو فعال بسیج بود، نماز را اول وقت میخواند و در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی حضور داشت.
این مادر شهید با بیان اینکه نذر کرده بودم وقتی جواد از جبهه بازگردد، او را به زیارت امام رضا (ع) ببرم، اظهار کرد: جواد در جبهه شیمیایی شده بود، اما چیزی به ما نگفت و فقط به داییاش سپرده بود که موضوع را پنهان کند و وقتی به خانه آمد، رنگ چهرهاش زرد و حالش بسیار خراب بود. پدرش اصرار داشت او را به تهران ببریم، اما من گفتم نذر کردهام باید به مشهد برویم.
وی در ادامه عنوان کرد: در مسیر حالش وخیمتر شد، نفسش به سختی بالا میآمد و مدام عطش داشت. در دل از امام رضا (ع) شفای او را میخواستم، اما حسی درونی به من میگفت او آمده تا شفاعت بگیرد. ساعتها مسیر میامی تا مشهد برایم به اندازه سالها گذشت.
مادر شهید با بغض گفت: وقتی به بارگاه رضوی رسیدیم، جواد برای آخرین بار با مولایش وداع کرد و در همانجا پر کشید.
وی با یادآوری ویژگیهای شخصیتی فرزندش تأکید کرد: شجاعت، فداکاری و ایمان جواد الهامبخش جوانان منطقه بود و مردم میامی هنوز با برگزاری مراسم یادبود، یاد و راه او را زنده نگه میدارند.
مادر شهید در پایان به بخشی از وصیتنامه فرزندش اشاره کرد و گفت: جواد در وصیتنامهاش نوشته بود: دنبالهرو امام خمینی (ره) باشید، برادرانم را همچون قاسم (ع) تربیت کنید و خواهرم را زینبوار پرورش دهید.
شهمیرزادی که نامش تا همیشه در طریقالقدس میدرخشد
برادر شهید محمدرضا رضایی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت» به شرح زندگی برادر شهیدش، پرداخت و گفت: محمدرضا از همان کودکی باهوش و پرتلاش بود؛ در کنار تحصیل، تابستانها کارگری میکرد تا کمک خرج خانواده باشد.
محمود رضایی در ادامه افزود: در رشته مهندسی زمینشناسی دانشگاه مشهد با نمرات عالی پذیرفته شد، اما آنچه او را متمایز میکرد، روحیه عدالتخواهی و ایمان عمیقش بود.
وی با بیان اینکه محمدرضا از دوران جوانی در مبارزات علیه رژیم شاه حضور فعالی داشت، اظهار کرد: پس از پیروزی انقلاب به بسیج پیوست و با آغاز دفاع مقدس بیدرنگ راهی جبهه شد و او به گروه جنگهای نامنظم شهید چمران ملحق شد و سرانجام در ۱۴ آذر ۱۳۶۰ در عملیات طریقالقدس به شهادت رسید.
این برادر شهید با اشاره به برگزاری کنگره ۳ هزار شهید استان سمنان، این رویداد را فرصتی برای بازخوانی ایمان و آرمان شهیدان دانست و افزود: این کنگره فقط یک مراسم نمادین نیست؛ یادآور جوانانی است که با سادهترین شرایط از دل همین کوچهها برخاستند و با خون خود راه انقلاب را زنده نگه داشتند.
رضایی همچنین با اشاره به شرایط امروز منطقه و مقاومت ملتهای مسلمان خاطرنشان کرد: همانگونه که امام خمینی (ره) فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد، امروز نیز خون شهداست که مقاومت غزه و لبنان را زنده نگه داشته است و این مسیر به حاکمیت مستضعفان خواهد انجامید.
وی در پایان خطاب به جوانان گفت: شهدا را نباید در قاب عکس محدود کرد چراکه محمدرضا و امثال او برای آسایش شخصی نرفتند؛ برای عزت و استقلال ایران رفتند و امروز وظیفه ما و نسل جوان پاسداری از امانت شهداست.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!