گفتگو با خانواده شهدای هفتتپه؛
عزیزانمان اِربِاً اِربا شدند
هفتتپه میعادگاه تلاش و مجاهدت رزمندگانی است که شبیه شهدای دشت کربلا "ارباً اربا" شده بودند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ هفتتپه میعادگاه تلاش و مجاهدت رزمندگان و غیور مردان سمنانی بوده که برای پشتیبانی رزمندگان در خط مقدم مجاهدت کردند و عدم معرفی رشادتهای رزمندگان دوران دفاع مقدس بهویژه شهدای هفتتپه و رزمندگان آن منطقه در جنگ تحمیلی به نسل جوان، ظلم بزرگی در حق شهدا است.
آشپزخانه هفتتپه، نماد برجستهترین خاطره و واقعه تدارکات استان سمنان در جنگ و قله خاطرات دفاع مقدس رزمندگان تدارکات است.
شدت جراحات و نحوه شهادت ۴۰ شهید آشپزخانه و تدارکاتی استان سمنان به حدی بود که شبیه شهدای دشت کربلا "ارباً اربا" شده بودند و دست ها و پاها و سرهای قطع شده این شهدا،به گونه ای بود که به سختی قابلیت شناسایی داشتند.
من و همسرم باهم سوختیم
فاطمه عجم اکبری همسر شهید اکبر عجم اکرمی از شهدای هفتتپه در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی گفت: من و همسرم هر دو در یک روز سوختیم او در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید و من هم در همان روز دچار سوختگی شدم و ۶ ماه در بیمارستان بستری شدم.
همسر شهید عجم اکرمی در ادامه افزود: متاسفانه حسرت دیدار آخر با همسرم برای من باقی ماند؛ چون درزمانی که او را تشییع میکردند من در بیمارستان بودم و امیدوارم در روز قیامت همدیگر را ببینیم.
وی با بیان اینکه همسرم خیلی جوان و تنها ۲۳ سال داشت که به شهادت رسید، اظهار کرد: در زمان شهادت همسرم من ۱۶ساله بودم و دو پسر ۶ماهه و ۲ساله داشتم که بهترین یاور زندگیام را از دست دادم.
همسر این شهید در مورد وصیت همسرش نیز ابراز کرد: همسرم گفته بود که فرزندانم را به تو میسپارم و تلاش کن آنها را طوری تربیت کنی کن که اسلحه من را زمین نگذارند و برای جامعه مفید باشند و خداوند را شکر می کتم که شرمنده همسرم نشدم و بهترین فرزندان را به جامعه تحویل دادم.
خانم عجم اکرمی در نهایت ابراز کرد: حضورم در یادمان هفتتپه من را به یاد صحرای کربلا میاندازد؛ چون شهدای هفتتپه مانند شهدای کربلا"ارباً اربا" شدند و مردم بدانند این انقلاب با خون شهدا آبیاری شده و باید مراقب رفتارمان باشیم تا شرمنده شهدا نشویم.
برای دیدار با برادرم به هفتتپه میروم
زهرا عبدالرحیمی خواهر شهید حسنعلی عبدالرحیمی نیز در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مرآت گفت: من در زمان شهادت برادرم کودک بودم و برادرم در زمان شهادت سه فرزند داشت و تقریباً ۳۰ساله بود.
این خواهر شهید با بیان اینکه برادرم ۱۳ سال مفقود الاثر بود،ادامه داد: بعد از ۱۳ سال پیکر بدون سر برادرم را آوردند و او را در روستای مزج از توابع شهرستان شاهرود که روستای اجدادیمان است به خاک سپردیم.
خواهر شهید حسنعلی عبدالرحیمی با بیان اینکه برادرم همیشه از مادرم میخواست برایش دعا کند تا شهادت قسمتش شود، افزود: برادرم آرزوی شهادت داشت و به همین خاطر در نهایت به آرزویش رسید.
وی با بیان اینکه برادرم در زمان شهادت سر از بدنش جدا شده بود، افزود: چند سال است که به هفتتپه میروم؛ چون احساس میکنم برادرم منتظرم است و باید به دیدارش بروم.
انتهای خبر/