
وقتی هیچچیز «ترند» نمیماند؛
تأملی در پوچیِ وایرال شدن
فعال رسانهای در یادداشتی اختصاصی نوشت: در روزگار معاصر فرهنگ نه در جایگاه انتقالدهنده معنا بلکه در کالایی مصرفی ظاهر میشود؛ کالایی که تنها هدف آن، جلب توجه فوری و واکنش سریع است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ فعال رسانهای در یادداشتی اختصاصی نوشت: در روزگار معاصر فرهنگ نه در جایگاه انتقالدهنده معنا بلکه در پوشش کالایی مصرفی ظاهر میشود؛ کالایی که تنها هدف آن، جلب توجه فوری و واکنش سریع است.
ترند شدن یا آنگونه که در ادبیات امروز بهکار میرود «وایرال شدن» دیگر نشانه موفقیت فرهنگی نیست بلکه به یکی از ابزارهای اصلی «مصرفگرایی فرهنگی» تبدیل شده و آنچه امروز در صدر توجهات عمومی قرار میگیرد فردا جایش را به موضوعی تازه، بیارتباط و گاه حتی متضاد میدهد و این چرخش سریع عملاً فرصت درک، تحلیل و پردازش فرهنگی را از مخاطب میگیرد.
فرهنگ وایرال از دل ساختارهای خاص پلتفرمهای اجتماعی بیرون آمده، ساختاری که بهجای تأمل به «مکثگریزی» پاداش میدهد و در این فضا طول عمر یک محتوا گاه از عمر یک خبر فوری نیز کوتاهتر است.
کاربران در هر لحظه در معرض دهها تصویر، صدا، متن و ویدئو قرار میگیرند بدون آنکه الزامی برای توقف، اندیشیدن یا ارتباط برقرار کردن با آنها داشته باشند و در چنین محیطی وایرال شدن دیگر به معنای نفوذ فرهنگی نیست بلکه بیشتر معادل نوعی «پرتاب لحظهای به مرکز توجه» است.
این وضعیت تأثیرات گوناگونی بر فرهنگ عمومی و رفتار مخاطبان بر جای میگذارد.
نخست آنکه کیفیت جای خود را به کمیت میدهد و تولیدکنندگان محتوا بهویژه در شبکههای اجتماعی بهجای تمرکز بر اصالت، معنا یا خلاقیت ناگزیر به پیروی از قالبهایی هستند که بهسرعت دیده میشوند و شوخیهای لحظهای، هیجانات تحریکآمیز یا حتی دروغهای جذاب بسیار بیش از محتوای عمیق و تأملبرانگیز مخاطب جذب میکنند و این یک چرخه معیوب است زیرا مخاطب به محتوای سریع و سطحی خو میگیرد و تولیدکننده هم برای حفظ دیده شدن به همان مسیر بازمیگردد.
حافظه فرهنگی مخاطبان دچار فرسایش میشود، در گذشته آثار فرهنگی خواه در قالب کتاب، فیلم یا حتی یک گزارش تحلیلی بخشی از حافظه مشترک جامعه را شکل میدادند اما امروز هیچچیز پایدار نمیماند حتی مهمترین ترندها با وجود سر و صدای اولیه بهندرت در حافظه عمومی ثبت میشوند. کاربران پس از موجی از واکنشها ناگهان سکوت میکنند و محتوا را بهکل فراموش مینمایند و این پدیده ما را با نسلی مواجه میکند که مدام «دیده» اما هرگز «درگیر» نمیشود.
مفهوم موفقیت فرهنگی دچار تغییر بنیادین شده و دیگر ارزش و اعتبار یک اثر نه با معیارهای محتوایی بلکه با شاخصهایی چون تعداد بازدید، لایک یا مدتزمان حضور در ترندها سنجیده میشود و این نگاه نهتنها موجب تضعیف استانداردهای فرهنگی میشود بلکه در درازمدت اعتماد مخاطبان به اصالت آثار نیز آسیب میبیند و کاربر دیگر نمیداند کدام محتوا ارزش پیگیری دارد زیرا همهچیز یکسان، سریع و موقتی بهنظر میرسد.
در این میان نهادهای فرهنگی، رسانهای و حتی آموزشی نقشی تعیینکننده دارند و ایجاد جریانهایی برای ارتقای «سواد رسانهای» و آموزش مهارتهای تحلیل محتوا باید به یک اولویت تبدیل شود و مخاطب امروز باید یاد بگیرد که «هر چیزی که ترند میشود الزاماً باارزش نیست» و «هر محتوای محبوب لزوماً مفید نیست» و لازم است در سیاستگذاری فرهنگی از تولیدکنندگان محتوای اصیل و مستقل حمایت شود تا آنان بتوانند در برابر موج محتوای ویروسی ایستادگی کنند.
مسئولیت فردی کاربران نیز قابل چشمپوشی نیست. انتخاب محتوا، نوعی کنش فرهنگی است؛ همانطور که بازنشر یا سکوت در برابر یک محتوا نیز نشانهای از نظام ارزشی مخاطب است و اگر ما خواهان فرهنگی پایدار با معنا و دارای عمق هستیم باید از مصرفگرایی لحظهای فاصله بگیریم و بازگشت به انتخاب آگاهانه، خودداری از هیجانهای لحظهای و تمرکز بر محتوای تأثیرگذار از جمله گامهایی است که در این مسیر میتوان برداشت.
درنهایت پرسش اصلی این است؛ ما فرهنگ را برای ساختن هویت اجتماعی میخواهیم یا صرفاً برای سرگرم شدن؟ اگر پاسخ نخست است باید بدانیم هیچ فرهنگی بر پایه «وایرال شدن» پایدار نمیماند و ترندها میآیند و میروند اما آنچه میماند معنایی است که در حافظه جمعی حک میشود و این تنها از مسیر عمق، صداقت و استمرار ممکن است.
یادداشت: کوثر سعیدیان _ فعال رسانهای
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!