
یادداشت؛
تفرقه زنجیر اسارت ملت
امروز بیش از همیشه، ترفند دشمنان در ایجاد شکافهای سیاسی، قومی و اجتماعی، ابزار سلطه و عامل ضعف ملتها شده، حقیقتی تلخ که میتواند آینده کشور را به مخاطره اندازد مگر آنکه با هوشیاری و اتحاد، این زنجیر از پای جامعه باز شود.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»، کارشناس مسائل سیاسی در یادداشت اختصاصی نوشت: در طول تاریخ، مهمترین تهدید جوامع، همیشه از مرزها و دشمنان مرئی نبوده است، بلکه اغلب، شکافها و اختلافات داخلی بزرگترین زمینه نفوذ و سلطه قدرتهای بیگانه را فراهم کردهاند.
سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» هرچند ریشهای کهن دارد، اما امروز با پیچیدهتر شدن ابزارها و رسانهها، همچنان یکی از جدیترین تهدیدها برای پیوستگی و انسجام ملتهاست و معاندان و دشمنان این سرزمین میکوشند با دامن زدن به اختلافات قومی، مذهبی و سیاسی، جامعه را به فرسایش و ازهمگسیختگی بکشانند.
عبارت مشهور «تفرقه بینداز و حکومت کن» که ابتدا به فیلیپ دوم مقدونی، پدر اسکندر مقدونی، نسبت داده میشود، گرچه ریشه در تاریخ کهن دارد، اما امروزه نیز به عنوان یکی از مهمترین راهبردهای سلطهگری توسط قدرتهای جهانی، همچنان مورد استفاده قرار میگیرد. این استراتژی در طول تاریخ ابزاری حیاتی برای سیطره بر جوامع و استقرار نظامهای مبتنی بر زور بوده است.
چکیده اصلی این راهبرد، تضعیف و تجزیه قدرتهای اجتماعی و سیاسی به واحدهای کوچکتر و متعارض است؛ به گونهای که هر کدام به تنهایی توان مقابله با عامل تفرقه را ندارند و اگر این گروههای کوچک علیه یکدیگر شورانده شوند، با دست خودشان بستر نابودی یکدیگر را فراهم میکنند.
نمونه بارز این سیاست را میتوان در بحران سوریه مشاهده کرد؛ جایی که دهها گروه و عشیره تحت تأثیر تحریکات خارجی به نزاع با یکدیگر پرداختند و زمینه فروپاشی زیرساختهای کشورشان را با دستان خود رقم زدند.
در جهان امروز، این الگو با شکلهای تازهای دنبال میشود، گاهی اقشار مختلف مردم یا بخشی از جغرافیای یک کشور با برچسبهای مختلف از یکدیگر جدا شده و گروهبندی میشوند. حتی رفتارهای دوگانه سیاستمداران و رسانهها نیز به تحریک و تشویش افکار عمومی و عمیقتر شدن این شکافها کمک میکند و در نهایت، اجرای چنین سیاستی، کنترل بیشتری را برای عاملان آن بهدنبال خواهد داشت.
در این میان، گام نخست، ایجاد یا تشویق اختلاف برای جلوگیری از شکلگیری اتحاد مؤثر میان گروهها و چهرههای بانفوذ است. وحدت حقیقی، همیشه حول یک اندیشه، منفعت یا شخصیت متمرکز شکل میگیرد و برای تداوم آن، نقش خواص و افراد ذینفوذ کلیدیست؛ چه این وحدت در مسیر حق و الهی باشد، چه در مسیر غیرالهی. کسانی که بتوانند افکار عمومی را با خود همراه کنند، زمینهساز افزایش قدرت و سرمایه اجتماعی خواهند شد.
همزمان، ایجاد بیاعتمادی و دشمنی میان حاکمان محلی، طوایف، قبایل، اقوام، استانها، شهرها یا حتی اقشار مختلف جامعه نیز بخش جداییناپذیر این استراتژی است. سیاستگذاران سلطهطلب، مخالفان و منتقدان را با انواع برچسبها دستهبندی کرده و سپس با ابزارهایی چون رسانه، آنها را علیه هم تحریک میکنند؛ یا حتی در برخی موارد، دشمنی بزرگتر و بحران جدید ایجاد میشود تا همه گروهها درگیر شوند و مانع شکلگیری هرگونه ائتلاف و همدلی حقیقی شوند. این رویکرد بهویژه در جهان اسلام، بهویژه غرب آسیا، هزینههای سنگینی را بر ملتها تحمیل کرده و دشمنان از شکافهای اجتماعی نهایت سوءاستفاده را بردهاند.
در برابر این ترفند، راه حل همواره در تکیه بر وحدت کلمه نهفته است. امامین انقلاب اسلامی، چه در سیاست داخلی و چه در روابط خارجی، از ابتدا روی این راهبرد تاکید کردهاند. امروز این راهبرد در جبهه مقاومت به خوبی نمایان است؛ از حضور رزمندگان از کشورهای گوناگون در کنار یکدیگر تا تعاملات دیپلماتیک و همایشهای منطقهای و فرامنطقهای که رمز پیروزی در برابر سیاست تفرقه دشمنان همین اتحاد و هماهنگی است.
هماهنگی و انسجام میدان و دیپلماسی، وحدت حول محور ولایت و چنگ زدن به ریسمان محکم الهی، شاهکلید عبور از توطئههای «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. مقام معظم رهبری بارها تاکید کردهاند که باید از پرداختن به اختلافات، کینهورزی و نقدهای بیپایه بر اساس حب و بغضهای فردی و جناحی دوری کرد و در عرصه عمومی با منطق، خیرخواهی و انصاف، مسئولان را در مسیر تدابیر حکیمانه هدایت نمود.
در دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با مسئولان قضائی نیز بر مطالبه و انتقاد منطقی، مبتنی بر تحقیق و آگاهی، تأکید شد؛ رویکردی که هم مانع تضعیف روحیه مسئولان میشود و هم اصلاح روندها و تصمیمات اشتباه را در پی خواهد داشت و در نهایت به تثبیت وحدت و انسجام ملی یاری میرساند.
یادداشت: حسین هراسانیان- کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!