سیمان جای سایه را گرفت؛
میراث سبز سمنان قربانی توسعه بیضابطه
آخرین نفسهای باغهای سمنان در غبار ساخت و سازها خاموش میشود؛ شهری که روزگاری خنکایش را از سایه درختان میگرفت، امروز در هیاهوی سیمان و بیتوجهی به میراث، سبزی خود را از یاد برده است.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»، بیتوجهی به آثار تاریخی، فراتر از تخریب چند دیوار و بنای قدیمی است؛ این غفلت آرام و پیوسته، ریشههای فرهنگی و هویتی یک شهر را میخشکاند. هر خانه کهن، هر باغ و هر سنگ فرسوده، بخشی از حافظه جمعی مردمان است و نابودی آن یعنی بریدن پیوند میان گذشته و آینده. وقتی نظارت و قانون جای خود را به سود و بیبرنامگی میدهد، تاریخ از زیر خاک صدایش را از دست میدهد و شهر بیهویت میشود.
در سمنان نیز، چنانکه از وضعیت محلههای تاریخی چون شاهجوی پیداست، میراث فرهنگی در حاشیه تصمیمهای عمرانی قرار گرفته است. خانهها و باغهای اصیل به قیمت آسفالت شدن و ساخت مجتمعها حذف میشوند، گویی توسعه را باید با فراموشی خرید. این مسیر نهفقط چهره شهر را دگرگون میکند، بلکه روح آن را خاموش میسازد؛ شهری که میراث خود را نمیفهمد، تاریخش را از دست داده و آیندهاش را گرو گذاشته است.
محله اصیل شاهجوی سمنان که نامش در اسناد مهم شهر آمده، روزگاری با باغها و خانههای تاریخیاش به خنکی و صفای شهر معنا میداد؛ اما این روزها نابودی تدریجی بافت و بیتوجهی نهادهای مسئول، خاطره سبز سمنان را در غبار فراموشی فرو برده است.
بافت اطراف تکیه جهادیه در محله شاهجوی طی چند سال گذشته تخریب شده و در نزدیکی تکیه شهرداری، خانههای تاریخی بدون هماهنگی با میراث فرهنگی برای تعریض خیابان از میان رفتهاند. خانههای گبری و باغهای اصیل این محدوده که بخشی از تاریخ سمنان بهشمار میرفتند، اکنون جای خود را به ساختمانهای جدید دادهاند.
در ادامه روند نابودی، بلوار پیروزی که روزگاری در کنار استخر و جوی شاهجوق، باغهای انبوه و خنکای تابستان سمنان را در خود جای میداد، با تغییر کاربریها به مجتمعهای مسکونی و تجاری بدل شده است. اکنون تنها باغ وقفی دهرویه با درخت توت کهنسالش به آخرین دانه سبز این میراث بدل شده است؛ اما آن نیز در آستانه ساختوساز قرار دارد.
مهمترین پرسش اینجاست که چگونه اداره اوقاف، بهعنوان نماینده متولی وقف، اجازه میدهد باغی که مالک آن به نیت حفظ محیطزیست وقف کرده، تغییر کاربری یابد؟ جهاد کشاورزی طبق قانون و مصلحت امنیت غذایی باید از این خاکها حفاظت کند. آیا رأی مثبت به تغییر کاربری داده است؟ آیا باید شهر هزینه نیروهای مازاد شهرداری را از جیب میراث طبیعی خود بپردازد؟
شهر سمنان چند باغ و درخت اصیل دیگر برای نفس کشیدن دارد؟ چرا جهاد کشاورزی با ترویج کشتهای کمآببر چون زعفران و پسته، جوانان را به کشاورزی پایدار تشویق نمیکند؟ آیا این شهر کویری با تمرکز بر صنعت و چشمپوشی از باغها، در آینده قابل زیست خواهد بود؟ سرنوشت اشتغال وابسته به باغها و محیطزیست چه میشود؟
هماکنون نیز چند باغ و درخت ارزشمند در بلوار فدک در طرح تعریض قرار گرفتهاند. در بسیاری کشورها، نگهداری درختان چنان ارجمند است که جادهها به احترام آنها باریک میشوند؛ اما در سمنان، مناظر روستایی و باغی یکییکی فرو میریزند و جای خود را به سنگ و سیمان میدهند.
سمنان در شمال خود کوههای چندران را دارد و باغهای کهن آن، با سیستمهای سنتی آبیاری، سپر خنکای این شهر کویری در برابر گرماست. نابودی این باغها به معنای از دست رفتن تدریجی قابلیت سکونت در این شهر است.
این روایت تلخ، تنها شرح تخریب یک باغ نیست؛ نشانه فرسایش نظم فرهنگی و زیستمحیطی شهری است که روزگارانی با تکیهگاههای سبز خود شناخته میشد. باغهای سمنان، علاوه بر زیبایی، ستونهای بومشناختی یک اقلیم کویری هستند. هر درخت کهن نهفقط سایهبان، بلکه حافظ خاک، هوای پاک، و خاطره زیست جمعی مردمان این دیار است.
وقتی روند تخریب موقوفات سبز به پروژههای ساختمانی واگذار میشود، معنای وقف که باید برای دوام خیر عمومی باشد، به سود لحظهای بدل میگردد. وقف در سنت ایران، برای دوام «آب و درخت» بوده است؛ برای تداوم حیات جمعی. هر تغییر کاربری در چنین املاکی، در واقع شکستن عهد اجتماعی است که میان مردم و تاریخ بسته شده است.
بیتوجهی به آثار تاریخی و فضاهای طبیعی، چهره شهر را از هویت تهی میکند. اگر در گذشته، شاهجوی و دهرویه نماد خنکی و صفای سمنان بودند، امروز سایه سیمان بر عطش خاک نشسته است. خانهها و باغهای تاریخی در ساختار شهری نه مانع توسعه، بلکه نشانه تداوم تاریخاند؛ حذف آنها یعنی حذف حافظه زیستی شهر.
تجربه شهرهایی چون یزد و کاشان نشان میدهد میتوان میان میراث و توسعه تعادل برقرار کرد؛ احیای قنوات، بازسازی خانههای تاریخی، و حفظ درختان کهنسال نه تنها هزینه نیست، بلکه جاذبه فرهنگی و اقتصادی پایداری به وجود میآورد. در سمنان نیز همین ظرفیت وجود دارد، به شرط آنکه تصمیمهای شتابزده جای خود را به برنامههای مدبرانه بدهد.
از سوی دیگر، تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی، آسیبپذیری مناطق مرکزی ایران را افزایش داده است. باغهایی چون دهرویه تنها نقش زیباشناختی ندارند؛ آنها تنظیمکننده دمای هوا و منبع رطوبت طبیعی برای شهرهای کویریاند. تخریب این باغها، یعنی افزوده شدن چند درجه به گرمای تابستان و کاهش ظرفیت زیست سالم در شهر.
در سیاستهای ملی، دستگاههایی چون جهاد کشاورزی و سازمان اوقاف مأمور حفاظت از چنین داراییهاییاند. اگر این سازمانها در اجرای دقیق وظیفه خود کوتاهی کنند، اعتماد عمومی به مفهوم وقف و کشاورزی پایدار فرو میریزد.
از اداره اوقاف استان خواسته میشود بر اساس وقفنامه، بر موقوفات نظارت دقیق داشته و از هرگونه تغییر کاربری جلوگیری کند.
همچنین جهاد کشاورزی میبایست در راستای مسئولیت ملی خود، مانع تبدیل زمینهای زراعی به مجتمعهای مسکونی شود تا باغهای سمنان ریههای سبز شهر برای آینده باقی بمانند.
در پایان باید یادآور شد که دفاع از میراث طبیعی و تاریخی، تنها وظیفه دستگاهها نیست؛ مسئولیتی جمعی است که بر شانه همه شهروندان سنگینی میکند. باغ وقفی دهرویه اگر از دست رود، نه فقط یک زمین، بلکه بخشی از روح سمنان از دست خواهد رفت. حفظ این میراث، یعنی پاسداشت زندگی در شهری که خنکای خود را از باغها میگیرد، نه از سنگ و آسفالت.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!