مرآت گزارش میدهد؛
افول هژمونی آمریکا
با افزایش نارضایتیهای داخلی، بحران اقتصادی و چالشهای بینالمللی، دوران برتری مطلق آمریکا رو به پایان بوده و جهان در حال گذار از نظام تکقطبی به چندقطبی است و ایالات متحده دیگر قدرت بلامنازع گذشته نیست.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ تحولات چند سال اخیر در ایالات متحده آمریکا، نشانههای آشکاری از تغییر در ساختار قدرت جهانی و بحران درونی این کشور را آشکار ساخته و آنچه زمانی بهعنوان هژمونی بلامنازع آمریکا در عرصه بینالمللی شناخته میشد، امروز در برابر چالشهای متعددی از درون و بیرون قرار گرفته و جنگهای اقتصادی و تعرفهای، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی، نارضایتی اجتماعی، شکاف طبقاتی و مهاجرت معکوس سرمایهها، تنها بخشی از این نشانههاست.
ظهور قدرتهای جدیدی چون چین، روسیه و حتی بلوکهای اقتصادی منطقهای، ساختار تکقطبی جهان را به چالش کشیدهاند و این دگرگونیها، آمریکا را در موقعیتی قرار داده که ناگزیر از بازتعریف نقش خود در نظم نوین جهانی است.
با این حال، دولتهای اخیر بهویژه در دوران دونالد ترامپ به جای پذیرش این تغییر و اصلاح مسیر، کوشیدهاند با اتخاذ سیاستهای سختگیرانه و گاه تهاجمی، جایگاه گذشته را حفظ کنند.
ترامپ با راهاندازی جنگ تعرفهای، فشار بر مهاجران، کوچکسازی دولت و حضور نیروهای فدرال در ایالتهای مخالف، در واقع به دنبال مهار بحران داخلی و بازسازی ظاهری قدرت بود اما نتیجه این سیاستها، افزایش نارضایتی عمومی و تعمیق اختلافات اجتماعی در ایالات متحده شد و در کنار این مسائل، حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی و نقش پررنگ لابیهای یهودی در تصمیمات کلان سیاسی آمریکا، بُعد دیگری از ساختار قدرت در این کشور را نمایان ساخته است.
از افول هژمونی جهانی آمریکا گرفته تا بحران اقتصادی و نقش لابیهای قدرت در جلوگیری از فروپاشی و آنچه مسلم است، ایالات متحده در آستانه دورهای تازه از تاریخ خود قرار دارد؛ دورهای که ممکن است به پایان عصر تکقطبی جهان منجر شود.
واکنشهای ترامپ برای حفظ قدرت جهانی شتاب زده است
کارشناس مسائل بینالملل در گفتگو با خبرنگار سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با اشاره به تحولات اخیر در سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده اظهار کرد: به نظر میرسد دوران هژمونی بیرقیب آمریکا به پایان رسیده و جهان در حال ورود به مرحلهای تازه از نظام چندقطبی است و دولت آمریکا، به ویژه در دوران ترامپ، به خوبی از این واقعیت آگاه بوده و تلاش میکند با هر وسیلهای مانع تحقق آن شود.
زهرا رجبعلی افزود: یکی از مهمترین نشانههای این تلاشها، جنگ تعرفهای است که دولت ترامپ با کشورهای مختلف از جمله چین، اتحادیه اروپا و حتی متحدان سنتی خود آغاز کرده و هدف اصلی این سیاست نه تنها کاهش کسری بودجه، بلکه واداشتن کشورها به سرمایهگذاری در خاک آمریکا و جلوگیری از انتقال سرمایه به شرق آسیاست اما در عمل، این سیاست به افزایش فشار اقتصادی بر شهروندان آمریکایی و کاهش صادرات منجر شده است.
وی ادامه داد: ترامپ بهدرستی متوجه شده که ستون قدرت آمریکا، اقتصاد مصرفمحور و سرمایهداری مالی است و هرگونه تزلزل در این بخش میتواند به فروپاشی تدریجی اعتبار جهانی این کشور بینجامد، اما با این حال، سیاستهای او در زمینه مهاجرت، کوچکسازی دولت و برخورد با مخالفان داخلی، بیشتر از آنکه نشانه اقتدار باشد، بازتابی از ضعف ساختاری سیستم آمریکا است.
این کارشناس عنوان کرد: استفاده از نیروهای فدرال برای کنترل ایالتهای مخالف و برخورد با تظاهرات مردمی، نشانهای از بحران درونی در جامعه آمریکاست و این اقدامات به بهانه مبارزه با جرم و بیخانمانی صورت میگیرد، اما هدف واقعی آن، جلوگیری از بروز اعتراضات گسترده در آستانه بحرانهای اقتصادی و سیاسی است.
وی تأکید کرد: نارضایتیهای مردمی در آمریکا ناشی از سه عامل اصلی است؛ نخست، حمایت بیقید و شرط دولت از رژیمصهیونیستی در موضوع غزه که خشم دانشگاهیان و افکار عمومی را برانگیخته و دوم، سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی که مهاجران قانونی و قدیمی را نیز هدف قرار داده و سوم، وخامت اوضاع اقتصادی که با تعطیلی دولت و توقف خدمات اجتماعی تشدید شده است.
رجبعلی تصریح کرد: ایالات متحده امروز در مرحلهای از تردید تاریخی قرار دارد زیرا نه میتواند مانند گذشته نقش بلامنازع جهانی خود را حفظ کند و نه آماده پذیرش نظم جدید چندقطبی است و این بلاتکلیفی، خطر درگیری داخلی و کاهش نفوذ بینالمللی را افزایش میدهد.
وی ابراز کرد: آمریکا هنوز از هم فرو نپاشیده اما نشانههای زوال قدرت نرم و فرسایش مشروعیت سیاسی در آن آشکار است و اگر سیاستگذاران آمریکایی از این وضعیت درس نگیرند، فروپاشی تدریجی امپراتوریشان تنها مسأله زمان خواهد بود.
آمریکا در آستانه ناآرامیهای گسترده قرار دارد
تحلیلگر ارشد مسائل غرب در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با اشاره به تنشهای اقتصادی و سیاسی اخیر در این کشور اظهار داشت: در حالی که دولت ترامپ تلاش دارد چهرهای مقتدر از خود در عرصه جهانی نشان دهد، واقعیت داخلی آمریکا تصویر کاملاً متفاوتی از ضعف، نابرابری و بحران اجتماعی ترسیم میکند.
بهرام علیمیرزایی افزود: جنگ تعرفهای که ترامپ به بهانه حمایت از تولید داخلی آغاز کرد، عملاً منجر به افزایش قیمت کالاهای اساسی و فشار بر اقشار متوسط و کمدرآمد شده و بخش کشاورزی آمریکا که زمانی از حامیان سنتی حزب جمهوریخواه بود، امروز از این سیاست بیشترین آسیب را دیده است.
وی عنوان کرد: به تعطیلی کشیده شدن بخشی از دولت فدرال و قطع خدمات اجتماعی در برخی ایالتها باعث شده صفهای طولانی در برابر سازمانهای خیریه و مراکز کمکهای مردمی تشکیل شود و این مسئله برای کشوری که خود را ثروتمندترین اقتصاد جهان میداند، نشانهای از شکاف عمیق طبقاتی است.
علیمیرزایی تأکید کرد: در چنین فضایی، احتمال بروز شورشهای اجتماعی و اعتراضات سراسری افزایش یافته و ترامپ که از این خطر آگاه است تلاش میکند با اعزام نیروهای فدرال به ایالتهای مخالف از وقوع ناآرامی جلوگیری کند اما این اقدام نهتنها آرامش نیاورده بلکه تنشهای سیاسی را تشدید کرده است.
این تحلیلگر ادامه داد: سیاستهای تبعیضآمیز دولت در قبال مهاجران، یکی دیگر از زمینههای نارضایتی عمومی بوده و اخراج مهاجران باسابقه، لغو ویزاها و انتقال اجباری آنان به کشورهای آفریقایی، خشم جامعه چندفرهنگی آمریکا را برانگیخته و مهاجران که ستون مهمی از اقتصاد خدماتی آمریکا را تشکیل میدهند، امروز احساس میکنند از سوی حکومتی که مدعی دموکراسی است، طرد شدهاند.
علیمیرزایی در ادامه گفت: در کنار بحران اقتصادی، سیاست خارجی تهاجمی آمریکا نیز به شدت مورد انتقاد افکار عمومی بوده و ادعای ترامپ مبنی بر تلاش برای صلح جهانی، با اقداماتی مانند تهدید نظامی ایران و ونزوئلا در تضاد کامل قرار دارد و نشان میدهد کاخ سفید هنوز در منطق جنگ سرد گرفتار است.
وی خاطرنشان کرد: مردم آمریکا دیگر تمایلی به جنگ ندارند زیرا جامعه از جنگهای بیپایان خسته شده و هرگونه درگیری جدید میتواند انفجار خشم داخلی را بهدنبال داشته باشد، دولت آمریکا در ظاهر قدرتمند است اما درون آن از اختلافات و فرسایش اعتماد عمومی رنج میبرد.
وی تأکید کرد: آمریکا امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازنگری در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بوده و تداوم مسیر فعلی میتواند به بحران مشروعیت و در نهایت فروپاشی تدریجی ساختار سیاسی این کشور منجر شود.
لابی یهودیها برای جلوگیری از فروپاشی زودهنگام ساختار آمریکا است
پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با خبرنگار سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با بیان اینکه یکی از مهمترین این عوامل عدم فروپاشی آمریکا لابی قدرتمند یهود در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکاست اظهار کرد: اگرچه آمریکا امروز با چالشهای گسترده داخلی و بینالمللی روبهروست، اما لابی یهود از فروپاشی کامل آن جلوگیری میکند.
محمد کمالیان افزود: نفوذ شبکههای مالی و رسانهای وابسته به لابی یهودی سبب شده که مخالفتهای داخلی علیه دولت و سیاستهای کلان کشور، تا حد زیادی کنترل شود و این گروهها با نفوذ در کنگره، رسانهها و نهادهای امنیتی، نوعی انسجام مصنوعی در ساختار سیاسی آمریکا ایجاد کردهاند.
وی ادامه داد: این لابی بهخوبی درک کرده که فروپاشی آمریکا به معنای از دست دادن پایگاه اصلی حمایت از رژیمصهیونیستی در جهان بوده و از همین رو در برابر هرگونه حرکت اصلاحی یا انتقادی که نظم موجود را تهدید کند، مقاومت میکند و در واقع بقای آمریکا در این مرحله بیش از هر زمان دیگر وابسته به منافع این شبکههای قدرت است.
کمالیان تأکید کرد: روند زوال قدرت آمریکا متوقف نشده و شکاف طبقاتی، بحران نژادی، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک و تضعیف اقتصاد تولیدی از نشانههای واضح این فرسایش هستند و این روند در صورت قطع حمایت مالی و رسانهای لابیهای ذینفوذ، میتواند به سرعت به فروپاشی منجر شود.
این کارشناس افزود: تاریخ آمریکا خود گویای آن است که پایههای این کشور بر استعمار و حذف بومیان بنا شده و امروز نیز همان الگوی تبعیض و حذف، در قالبی مدرن ادامه دارد و ساکنان اصلی قاره آمریکا که زمانی صاحب زمینهای گسترده بودند، اکنون در حاشیهترین وضعیت اجتماعی بهسر میبرند.
کمالیان خاطرنشان کرد: ترامپ و همفکرانش با شعار بازگرداندن عظمت آمریکا، در واقع میکوشند ساختاری پوسیده را حفظ کنند و سیاستهای مهاجرتی، جنگهای اقتصادی و تبلیغات رسانهای، ابزارهایی برای خرید زمان در برابر واقعیت افول هستند اما این اقدامات نمیتوانند مانع از فروپاشی تدریجی سیستم شوند.
وی ابراز کرد: اگر روزی لابی یهود به این نتیجه برسد که آمریکا دیگر کارایی لازم برای حفظ منافع اسرائیل و شبکههای وابسته را ندارد، بدون شک نخستین جرقه فروپاشی این کشور زده خواهد شد و آن روز، جهان شاهد پایان یکی از طولانیترین دورههای سلطه تکقطبی در تاریخ معاصر خواهد بود.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!