فریاد خاموش ارومیه؛
دریاچهای که در سکوت غرق شد
دریاچه ارومیه، روزگاری مهد زندگی و رونق، اکنون در آستانه نابودی است؛ این فریاد خاموش، داستانی از بحران و چالشهای زیستمحیطی را روایت میکند که نجات آن تنها با همت جمعی و تغییر نگرشها ممکن میشود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «مرآت» به نقل از خبرگزاری «راه دانا» دریاچه ارومیه، با وسعتی حدود 5 هزار کیلومترمربع، بهعنوان بزرگترین دریاچه داخلی ایران و یکی از شورترین دریاچههای جهان شناخته میشود؛ این دریاچه، زمانی نماد غنای طبیعی و زیستمحیطی کشور بود، اما در سالهای اخیر به دلیل بحران خشکی و عوامل متعدد انسانی و طبیعی، به وضعیتی نگرانکننده دچار شده است.
حجم آب دریاچه به طور چشمگیری کاهشیافته و در حال حاضر تنها ۱۰ درصد از حجم اولیه خود را حفظ کرده است. این وضعیت نهتنها بهعنوان یک تهدید برای اکوسیستم منطقه، بلکه بهعنوان یک خطر جدی برای معیشت مردم ساکن در اطراف دریاچه مطرح است.
عوامل مختلفی در بروز این بحران نقش دارند؛ نخست، سدسازیهای بیرویه در حوضه آبریز دریاچه، بهویژه ساخت بیش از ۱۰۰ سد و ۲۳ سد کلیدی، جریان آب ورودی به دریاچه را بهشدت محدود کرده است؛ این پروژهها که بهعنوان راهحلی برای تأمین آب کشاورزی و آب شرب تلقی میشوند، در عمل باعث کاهش قابل توجه جریانهای طبیعی آب و ایجاد تغییرات در اکوسیستم شدهاند؛ بهعلاوه، تغییرات اقلیمی که با افزایش دما و کاهش بارشها همراه است، به تبخیر بالاتر آب و کاهش سطح آب دریاچه دامن زده است.
مدیریت نادرست منابع آبی نیز بهشدت بر بحران تأثیر گذاشته است؛ کشاورزی بیرویه و کشت محصولات آببر مانند سیب و چغندرقند، فشار بیشتری بر منابع آبی وارد کرده و به بروز مشکلات جدی اقتصادی و اجتماعی منجر شده است؛ بسیاری از این محصولات حتی پس از برداشت به دلیل نبود امکانات ذخیرهسازی کافی، فاسد میشوند و این هدررفت، معیشت کشاورزان را به خطر میاندازد.
عواقب بحران دریاچه ارومیه بهمراتب فراتر از یک بحران زیستمحیطی است؛ افزایش تراکم نمک در آب دریاچه نهتنها تنوع زیستی را تهدید میکند؛ بلکه بر سلامت عمومی مردم منطقه نیز اثر منفی میگذارد؛ این بحران به افزایش بیکاری و مهاجرتهای داخلی دامن زده و موجب فرسایش هویت فرهنگی جامعه محلی شده است. با کاهش سطح آب و تخریب معیشت، بسیاری از ساکنان بهناچار خانه و کاشانه خود را ترک کرده و به دنبال فرصتهای بهتر در مناطق دیگر کشور هستند.
محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، در این باره گفته است که مشکل دریاچه ارومیه تنها یک بحران محلی برای سه استان همجوار نیست، بلکه یک بحران ملی است که برای حل آن به عزم ملی و راهکارهای جامع و یکپارچهای نیاز داریم. او تأکید کرد: وضعیت فاجعهبار این دریاچه نشاندهنده اهمیت آن بهعنوان یکی از مسائل کلیدی امروز ایران است.
وی ادامه داد: در ابتدا که کارگروه ملی دریاچه ارومیه تشکیل شد، وضعیت بسیار وخیمی حاکم بود. حال ما نیاز داریم تا تصمیماتی که در دولتهای گذشته گرفته شده، به طور جدی و عملی پیادهسازی شوند. اگر به کمکاریها و نواقص گذشته تنها بهعنوان مقصر نگاه کنیم، وضعیت بحرانیتر خواهد شد.
عارف تصریح کرد: اگرچه استانهای آذربایجان شرقی و غربی و کردستان نقش اساسی در نجات دریاچه دارند، اما واقعیت این است که ما به یک عزم ملی نیاز داریم. این بحران بهقدری عمیق است که نمیتوان با رویکردهای منطقهای و استانی به آن پرداخته شود. تنها یک حرکت جمعی و همگانی میتواند به بازگرداندن حیات به دریاچه ارومیه کمک کند.
برای مقابله با این بحران، اجرای راهکارهای جامع و مؤثر ضروری است؛ اولاً، سیاستهای مدیریت منابع آب باید به طور جدی بازنگری شوند. تعلیق یا کاهش پروژههای جدید سدسازی و تحلیل تأثیرات زیستمحیطی سدهای موجود، از جمله اقداماتی است که باید به عمل آید. ثانیاً، شیوههای کشاورزی و آبیاری باید اصلاح شوند. استفاده از تکنیکهای مدرن و کممصرف، تشویق کشاورزان به کشت محصولات کمآب و متناسب با اقلیم منطقه، و ترویج آگاهی عمومی نسبت به بحران، از مهمترین اقداماتی است که میتوان انجام داد.
همچنین، همکاریهای بینالمللی در زمینه مدیریت بحرانهای زیستمحیطی و جذب حمایتهای جهانی برای احیای دریاچه ارومیه، بهعنوان یک میراث طبیعی، میتواند تأثیرات مثبتی داشته باشد.
در نهایت، احیای دریاچه ارومیه نهتنها بهعنوان یک ضرورت زیستمحیطی، بلکه بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی و فرهنگی مطرح است. حفظ این دریاچه به معنای حمایت از اقتصاد محلی و تضمین پایداری زیستبوم منطقه برای نسلهای آینده است. با اقداماتی مؤثر و همگرایی بین تمامی ذینفعان، میتوان امید داشت که دریاچه ارومیه بار دیگر به شکوه سابق خود بازگردد و بهعنوان یک منبع حیاتی برای زندگی مردم منطقه باقی بماند.
انتهای خبر/