حالت تاریک
  • دوشنبه, 1403/12/20 شمسی | 2025/03/10 میلادی
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن مرآت نیوز | meraatnews.com هستید؟
روزه‌سری هدیه‌ای شیرین برای اولین سحر
سنت‌های دلنشین رمضان در صددروازه؛

روزه‌سری هدیه‌ای شیرین برای اولین سحر

ماه رمضان در دامغان قدیم حال و هوایی متفاوت داشت و عصرها نزدیک به افطار فضا تغییر می‌کرد و بساط سفره‌های افطاری در بعضی گوشه‌های بازار پهن می‌شد و این رسم نه فقط یک سنت بلکه نشانه‌ای از مهربانی و همدلی بود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ رمضان در دامغان قدیم حال و هوایی متفاوت داشت و با نزدیک شدن به این ماه خیابان‌ها آرام‌تر و مغازه‌ها کم‌کم خلوت‌تر می‌شدند.

مردم از روزهای قبل برای تهیه آذوقه مورد نیازشان آماده می‌شدند؛ خرما، برنج، روغن، و شیرینی‌های مخصوص رمضان بیشترین تقاضا را داشتند اما آنچه رمضان را از دیگر ماه‌ها متمایز می‌کرد نه غذا بلکه حس همدلی و معنویت خاصی بود که در شهر و روستا جریان پیدا می‌کرد.

در بازار مغازه‌داران به جهت آنکه با زبا روزه کار کردن سخت بود صبح‌ها دیرتر کارشان را آغاز می‌کردند، اما هیچ‌کس شکایتی نداشت و کسبه‌ای که ساعت‌ها بدون آب و غذا پشت پیشخوان می‌ایستادند می‌دانستند که صبر و برکت این ماه ارزشش را دارد.

عصرها نزدیک به افطار فضا تغییر می‌کرد و بساط سفره‌های افطاری در بعضی گوشه‌های بازار پهن می‌شد و کاسبان با هم لقمه‌ای نان و خرما می‌خوردند و این رسم نه فقط یک سنت بلکه نشانه‌ای از مهربانی و همدلی بود.

در روستاهای اطراف دامغان رمضان با سادگی و صمیمیت بیشتری سپری می‌شد و سحرها مردم با صدای همسایه‌ها از خواب بیدار می‌شدند و کسی که بیدار شده بود دیگران را هم خبر می‌کرد و در خانه‌ها نور چراغ‌های نفتی روشن می‌شد و زن‌ها نان‌های تازه در تنور می‌پختند.

بوی نان داغ نشانه‌ای از نزدیکی سحر بود و رسم  «روزه‌سری» یکی از سنت‌هایی بود که مردم به آن اهمیت می‌دادند و اگر کودکی برای اولین‌بار روزه می‌گرفت اطرافیان برایش هدیه‌ای کوچک می‌آوردند؛ پارچه برای لباس، مقداری خرما یا یک سکه کوچک و این هدایا نماد تشویق و محبت بود.

شب‌های رمضان فرصتی برای دورهمی‌ها بود و در محله‌های قدیمی خانواده‌ها پس از افطار در خانه‌های یکدیگر جمع می‌شدند و در برخی خانه‌ها مراسم "ملا رمضونی" برگزار می‌شد؛ یکی قرآن می‌خواند، دیگری قصه‌های مذهبی تعریف می‌کرد و بقیه با دقت گوش می‌دادند.

بچه‌ها فانوس‌های کوچکشان را روشن می‌کردند و در کوچه‌ها می‌چرخیدند و نور شمع‌های کوچک در تاریکی شب تصویری فراموش‌نشدنی از آن روزها بود.

امروز اگرچه رمضان همچنان جایگاه خود را دارد اما بسیاری از این سنت‌ها کمرنگ شده‌اند و دیگر صدای بیدارباش سحر از کوچه‌ها شنیده نمی‌شود، نان‌های خانگی جای خود را به نان‌های صنعتی داده‌اند و سفره‌های افطاری در بازار کمتر دیده می‌شود اما خاطره آن روزها هنوز در ذهن بسیاری زنده است؛ روزهایی که رمضان تنها یک ماه روزه‌داری نبود بلکه فصلی از صمیمیت و مهربانی بود.

بازاریان سفره‌هایی از جنس مهربانی برای افطار پهن می‌کردند

شهروند کهنسال دامغانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با اشاره به رسم و رسوم گذشته ماه رمضان در دامغان اظهار کرد: ماه رمضان در بازار دامغان همیشه معنای دیگری داشت و کاسبان قدیمی در کنار سختی‌های روزه‌داری صبوری و همدلی را تمرین می‌کردند.

محمد علی‌حسینی در ادامه افزود: در رمضان بازار خلوت‌تر از روزهای دیگر بود و مردم کمتر خرید می‌کردند و بسیاری از مغازه‌دارها هم مغازه را دیرتر باز می‌کردند اما این کم شدن مشتری‌ها هیچ‌وقت باعث نارضایتی نمی‌شد چون معتقد بودیم که روزی را خدا می‌رساند.

وی با اشاره به یکی از رسوم خاص بازار دامغان در ماه مبارک رمضان گفت: ما کاسبان رسم داشتیم که هر روز عصر قبل از اذان بساط یک افطاری ساده را در بازار پهن کنیم و هر کسی سهم خودش را می‌آورد؛ یکی خرما، یکی نان، یکی ماست محلی و وقت اذان که می‌شد مغازه‌ها را می‌بستیم و کنار هم افطار می‌کردیم و نماز می‌خواندیم و در آن لحظات بازار شبیه یک خانه بزرگ می‌شد.

علی‌حسینی با بیان اینکه کسب‌وکار در این ماه مبارک رنگ و بوی دیگری داشت افزود: روزهای قبل از ماه مبارک رمضان مردم برای خرید وسایل مورد نیازشان به بازار می‌آمدند و خرما، برنج، روغن و زولبیا و بامیه بیشترین مشتری را داشت اما وقتی ماه رمضان شروع می‌شد جنب‌وجوش کمتر می‌شد.

وی عنوان کرد: مغازه‌دارها با زبان روزه کار می‌کردند اما کسی خسته یا ناراضی نبود همه حس خاصی داشتند انگار کار کردن در این ماه عبادت بود و روزه‌داری حرمت داشت.

کسبه قدیمی دامغان بیان کرد: سال‌ها پیش پسر نوجوانی که تازه شاگرد یکی از مغازه‌ها شده بود روزه داشت و وقت افطار نگاهش به سفره‌ افطار بود اما خجالت می‌کشید تا اینکه یکی از کاسبان صدایش زد و گفت: بیا پسرم اینجا کسی صاحب سفره نیست و همه مهمان خدا هستیم، آن لحظه را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

علی‌حسینی با بیان اینکه در گذشته تا سحر خیابان و بازار جنب‌جوش داشت خاطرنشان کرد: در آن سال‌ها کسبه بازار و شاگردانشان بعد افطار نوبتی به مسجد درون بازار می‌رفتند و در آنجا نماز و مناجات انجام می‌دادند و بازار تا سحر جنب‌وجوش داشت و تعطیل نمی‌شد و مردم نیز برای خرید بعد افطار به بازارها می‌آمدند.

وی ادامه داد: این حال و هوا فقط ویژه ایام ماه مبارک رمضان بود و در هیچ زمان دیگری چنین اتفاق شور انگیزی رخ نمی‌داد حتی در زمان‌های منتهی به سال نو اینگونه نبود که بازار و خیابان تا سحر مملو از جمعیت باشد.

علی‌حسینی با اشاره به دوران سیاه پهلوی گفت: در زمان خاندان پهلوی که ما جوان بودیم فضای خفقان حاکم بود و مردم جرعت نمی‌کردند که سفره افطار در خیابان و بازار پربا کنند و اجازه برگزاری هیچگونه مراسم مذهبی را نداشتند اما با لطف پروردگار و انقلاب اسلامی مردم دوباره توانستند این ماه بندگی را شایسته برگزار کنند.

وی ابراز کرد: اکنون همه چیز عوض شده بازار شلوغ است اما آن صفا کمتر شده و کمتر کسی به افطاری بزرگ فکر می‌کند، درگذشته کاسبان برای هم دعا می‌کردند اما الان هر کسی سرش به کار خودش گرم است ولی باز هم ماه رمضان که می‌آید یاد آن روزهای خوب در دلم زنده می‌شود.

 

 

 

روستاییان با فانوس‌های کوچک همسایه‌ها را برای سحر بیدار می‌کردند

ساکن کهنسال روستای حسن‌آباد در گفتگو با خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با بیان اینکه ماه رمضان در روستاهای دامغان با حال و هوایی خاص همراه بود، اظهار کرد: در روزگاری که خبری از برق و تکنولوژی نبود مردم با همان امکانات ساده این ماه را با شور و حرارتی ویژه می‌گذراندند و وقتی ماه رمضان می‌آمد همه چیز عوض می‌شد.

سید جعفر تقوی درادامه افزود: مردان روزها در زمین‌های کشاورزی کار می‌کردند اما شب‌ها بیدار می‌ماندند، برق که نبود برای سحر همسایه‌ها با فانوس‌های کوچک در کوچه‌ها می‌چرخیدند و همدیگر را صدا می‌زدند و چراغ‌های نفتی در خانه‌ها کم‌کم روشن می‌شد و بوی نان و طعام تازه در روستا می‌پیچید.

وی با اشاره به رسم «روزه‌سَری» گفت: اولین روزه یک بچه برای همه مهم بود و اگر بچه‌ای اولین رمضانش را روزه می‌گرفت شب وی را به خانه بزرگ‌ترهای فامیل می‌بردند و برایش هدیه می‌آوردند؛ گاهی پارچه برای دوختن لباس، گاهی چند سکه کوچک و یا نقل و شکلات و این کار برای تشویق بچه‌ها بود زیرا آن روزها یاد گرفتن صبر از همان کودکی شروع می‌شد.

تقوی با بیان حال و هوای شب‌های ماه رمضان در گذشته افزود: بعد از افطار مردم دور هم جمع می‌شدند یکی قصه می‌گفت، یکی دعا می‌خواند و یکی از خاطراتش تعریف می‌کرد و شب‌ها بچه‌ها فانوس‌های کوچک درست کرده و با نور آن‌ها کوچه‌ها را روشن می‌کردند و صدای قرآن و دعا از خانه‌ها بلند بود.

وی خاطرنشان کرد: در برخی روستا‌ها جوانان هنگام سحر طبل‌های کوچکی دست می‌گرفتند و با نواختن مردم روستا را برای سحری بیدار می‌کردند که مبادا کسی خواب بماند و اهالی خانه‌ها فانوسی روشن کرده و جلوی درب می‌گذاشتند به این معنی که افراد این خانه برای سحر بیدار هستند.

تقوی ادامه داد: در شب‌های ماه مبارک رمضان کوچه‌ها همیشه روشن بود و در تابستان‌ها که سفره سحر و افطار را در حیاط پهن می‌کردند از همه خانه‌ها صدای اذان می‌آمد و بوی غذا در کوچه‌های روستا می‌پیچید.

وی ابزار کرد: آن زمان هرکسی چیزی برای افطار درست کرده بود هرچقدر کم، برای همسایه‌هایش می‌برد و آنقدر این کار ادامه می‌یافت که هنگام افطار بر سر سفره هر خانه‌ای چندین مدل غذا دیده می‌شد و همه از روزی یکدیگر بهرمند می‌شدند.

 

 

در ماه رمضان نان‌های تنوری بوی سحر را می‌آوردند

ماما قدیم دامغان در گفتگو با خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ با اشاره به شور ماه مبارک رمضان و رسوم گذشته اظهار کرد: سال‌های دور شب‌های ماه رمضان در دامغان آرام و دلنشین بود و مردم در خانه‌های کاه‌گلی دور هم جمع می‌شدند و کوچه‌ها با نور فانوس‌ها روشن می‌شد.

زهرا قریب‌بلوک ادامه داد: در ماه رمضان هر شب یک خانه در محله خوریا میزبان بود و مردم جمع می‌شدند و مراسمی داشتند که به آن «ملا رمضونی» می‌گفتند و صاحب‌خانه از همه پذیرایی می‌کرد و بعد افطار همه دور هم قرآن می‌خواندند.

وی با اشاره به رسم نان‌پزی‌ شبانه گفت: بانوان از عصر خمیر را آماده می‌کردند و نزدیک سحر نان‌ها را در تنورهای گلی می‌پختند و بوی نان تازه که در کوچه‌ها پخش می‌شد به نوعی علامت سحر بود و اگر کسی نان نداشت همسایه‌ها از نان خودشان به وی می‌دادند و در آن ماه همه خانه‌ها پر از برکت می‌شد.

قریب‌بلوک خاطرنشان کرد: اگر هنگام ماه مبارک رمضان در خانه‌ای فرزندی متولد می‌شد در آن خانه همراه نان کلوچه داتچه هم درست می‌کردند و بین اهالی محل تقسیم می‌شد وگاهی نام فرزندان خود را به‌خاطر ماه مبارک، رمضان می‌گذاشتند.

وی با اشاره به خاطرات کودکی‌اش گفت: وقتی بچه بودم دلم می‌خواست کنار مادرم باشم و ببینم چطور نان‌ها را روی تخته می‌گذارد و گاهی به من اجازه می‌داد که یک نان کوچک درست کنم و آن لحظات برایم از همه چیز شیرین‌تر بود و امروز اگرچه زندگی تغییر کرده اما برای من ماه مبارک رمضان همچنان یادآور آن شب‌های پرنور و دلگرم‌کننده است.

قریب‌بلوک ابراز کرد: حالا همه چیز فرق کرده و مردم بیشتر مشغول کارهای خودشان هستند اما من هنوز هم وقتی بوی نان تازه را حس می‌کنم یاد آن شب‌های سحر و نور فانوس‌ها در کوچه‌ها می‌افتم.

انتهای خبر/

 

 

 

 

 

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.