یادداشت؛
تلفیق هنر و دین در معماری ایرانی
استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی در یادداشتی اختصاصی نوشت: معماری ایرانی، هنری در کنار هنرهای دیگر نیست؛ بلکه اصیلترین هنر و فن بهحساب میآید چرا که با بسیطترین مفهوم جوهر، یعنی مکان سر و کار دارد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی در یادداشتی اختصاصی نوشت: شاید بهندرت بتوان هنری یافت که بهاندازه معماری با زندگی مردم پیوند داشته باشد، هنر معماری از بارزترین جلوههای فرهنگ هر قوم و هر دوره تاریخی و نشاندهنده فضای زیست آدمی است.
هدف از شناسایی و تبلیغ معماری اسلامی ایران فراهمآوردن زمینهای مناسب برای توجه به هویت و فرهنگ ایرانی در عرصه هنر معماری و شهرسازی است تا ضمن شناخت و معرفی خصوصیات معماری و شهرسازی سنتی و مفاهیم نهفته در آن بتوان در مسیر کشف مفاهیم نو و ارتقای این هنر و ساماندهی ساخت و ساز و معماری فضای کار و زندگی در کشور گامهایی اصولی و مؤثر برداشت.
از آنجا که آثار معماری مانند بناهای تاریخی فضاهای شهری و جزو آن با گذشت ایام به دست طبیعت و نیز به دست بشر در معرض فرسودگی و ویرانی هستند کوشش میشود با فراهمآوردن اسناد مصور و مستند بخش مهمی از معماری ایرانی تا جای ممکن از گزند فراموشی مصون بماند.
طبیعی است آن دسته از آثاری که با زندگی مردم ساکن در کشورمان پیوندهای نزدیکتری دارند در کانون توجه این مجموعه است.
معماری تجسم فرهنگ و هنر هر قومی در هر عصر یا یکوقت معین در گستره تاریخ بشر است. معماری جوهرهای ترکیب شده از ذوق مهارت دست قدرت، فکر خلاقیت و از همه مهمتر هستیشناسی و فلسفه زیستی انسانها در زمانها و مکانهاست و بناهای ارزشمند برجای مانده از این جوهره ترکیبی حاصل زندگی و تلاشهای معمارفیلسوفانی است که همه خود را در آثارشان تجسم بخشیدهاند و با آن زبان سخن میگویند.
امروزه دیگر نمیتوان از معماری سخن گفت و زیرنقش فلسفی آن را نادیده گرفت و معمار هنرمند و دانا آن است که در کنار یک اهل فلسفه یا خود با شناخت فلسفی از عالم طرحی نو را در میاندازد.
معماری ایرانی، هنری در کنار هنرهای دیگر نیست؛ بلکه اصیلترین هنر و فن بهحساب میآید چرا که با بسیطترین مفهوم جوهر، یعنی مکان سر و کار دارد.
غایت یک فضای ساخته شده درونی مانند یک شبستان نسبت به مسجد در خود آن فضای ساخته شده نهفته است هیچ فضایی نسبت به فضای دیگر زائد نیست، چنانچه یک عمارت در کلیت آن معقول است.
البته هر فضا و مکان ساخته شدهای ویژگیها و مرجعهایی دارد، اما این ویژگیها بیشتر نسبت به فضایی دیگر شناخته نمیشود؛ بلکه اصالتاً امری درون فضایی است.
وطن همان خانه ماست و خانه نیز همان وطن ماست، از این روست که دانستن سرنوشت خانه با دانش تاریخ معماری ایرانی پیوند دارد.
تاریخ معماری که به سرگذشت خانه ساخته شده میپردازد در کار مطالعه بنیادی خانه ساخته شده حقیقت مفهوم وطن را آشکار میکند.
از این رو تاریخ معماری ایرانی بخشی اساسی از تاریخ ایران است و درک شعور تاریخی ایرانی بدون فهم معماری ایرانی همچون خانهای بیاساس و بیبنیاد مینماید.
تاریخ معماری تنها تاریخی است که بخشهای نظری آن تابع بخشهای عملی است. از آنجا که بخشهای نظری یعنی کتب و طومارهای معماری ایرانی بسیار نادر و کمیاب است آثار موجود معماری بهترین و آخرین گزینه در مطالعه تاریخی بناها و ساختمانهای ایرانی است.
اهمیت ظرافت و دقت و پختگی عملی کار معماری ایرانی را از آنجا میتوان حدس زد که معماران ایرانی بیشتر آثار خود را بدون رجوع به کتاب و قرطاس و طراحیهای پیشین ساختهاند. بدینگونه مجال کمترین خطای محاسبه و اندازهگیری یا خطا در صورت و شکل وجود نداشته است.
یک اثر معماری کهن مثلاً مسجدی هزارساله مانند مسجد جامع اردستان میتواند عمارتی زنده به نظر آید مردم میتوانند در این مسجد چنان روزگاران کهن نماز برپای دارند.
در چنین وضعیتی تشخیص مطالعه تاریخی یک اثر از شناخت غیرتاریخی یا بهتر بگوییم از شناخت صرفاً معماری آن اثر جدا نیست.
این وضعیت در مورد بسیاری از آثار تاریخی ایران صادق است از این رو تاریخ معماری ایرانی تا آنجا که به اینگونه آثار مربوط است همچنان بیانگر معماری زنده و پویاست.
این تاریخ صرفاً تاریخ آثاری نیست که به مجموعه یا آرشیوی تاریخی تعلق دارند. آثار گذشته در معماری ایرانی تنها به گذشتهای که برای همیشه رفته است دلالت نمیکند؛ بلکه این آثار همچنان از حیث معماری آثاری زنده تلقی میشود.
دانش تاریخی معماری ایران صرفاً در پی شناخت حقیقت گذشتههای معماری نیست؛ بلکه میخواهد حقیقت برملا شده در فضاهای ساخته شده و صورتهای فضایی را برملا سازد.
یادداشت: سید ابوالفضل رضوی -استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی