حالت تاریک
  • دوشنبه, 1404/05/20 شمسی | 2025/08/11 میلادی
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن مرآت نیوز | meraatnews.com هستید؟
روایت هزارساله هنر در استان سمنان
مرآت گزارش می‌دهد؛

روایت هزارساله هنر در استان سمنان

روایت هنر در استان سمنان سفری است از دل کاروانسراهای کهن تا محافل ادبی امروز؛ جایی که هنرمندان دست در دست هم داده‌اند تا میراثی بی‌بدیل از شعر، موسیقی و عرفان بیافرینند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «مرآت»؛ سمنان، استانی که از شرق به خراسان و از غرب به البرز و تهران می‌رسد از دیرباز گذرگاه فرهنگ‌ها، اندیشه‌ها و کاروان‌های تجاری بوده است.

جایگاه جغرافیایی آن بر مسیر تاریخی جاده ابریشم نقشی مهم در شکل‌گیری هویت فرهنگی‌اش ایفا کرده؛ هویتی که در آن عناصر ایرانی، اسلامی، عشایری و شهری در هم آمیخته‌اند و این استان همچون پلی میان کویر و کوه، میان سکون و حرکت است.

پیشینه‌ٔ زیستی در این سرزمین به هزاران سال پیش بازمی‌گردد و تپه‌های باستانی همچون تپه حصار دامغان گواه حضور مردمانی هنرمند و سازنده است که پیش از خط و کتابت زبان هنر را بر سفال و فلز جاری کرده بودند و این آثار نه تنها نشانگر مهارت فنی بلکه نماینده نظام فکری و زیبایی‌شناسی مردمانی است که با طبیعت پیرامون خود ارتباطی ژرف داشتند.

در طول تاریخ استان سمنان بستر رشد جریان‌های فکری گوناگون بوده و در دوره ساسانیان این ناحیه به‌عنوان بخشی از منطقه قومس اهمیت نظامی و اقتصادی داشت و با ورود اسلام این استان دروازه‌ای شد برای گسترش دین و فرهنگ تازه اما در عین حال بخشی از سنت‌های کهن را در قالب‌های نوین حفظ کرد.

قرون میانی در این استان به‌ویژه از قرن پنجم تا هشتم هجری شاهد ظهور عارفان، فقیهان و شاعرانی بود که اندیشه ایرانی و اسلامی را در قالب زبان و هنر خود ماندگار کردند.

از منظر فرهنگ مادی نیز استان سمنان زادگاه هنرهایی است که نسل به نسل انتقال یافته‌اند و صنایع دستی مانند جاجیم‌بافی، نمدمالی، سفالگری و پارچه‌بافی نه تنها ابزار زندگی روزمره بودند بلکه هویت و ذوق هنری مردمان را بازتاب می‌دادند و در این میان رنگ‌های گرم کویری، نقش‌های هندسی و خطوط روان بر پارچه‌ها و سفال‌ها نشان از پیوند همیشگی این مردم با خاک و آسمان دارد.

فرهنگ شفاهی نیز در سمنان جایگاه ویژه‌ای داشته و قصه‌گویان، نقالان و تعزیه‌خوانان حاملان روایت‌ها و باورهایی بودند که گذشته و حال را به هم پیوند می‌زدند و زبان سمنانی و دیگر گویش‌های محلی استان همچون شاهرودی، سنگسری و سرخه‌ای و دامغانی ذخیره‌ای غنی از واژگان و ضرب‌المثل‌هایی هستند که ارزش مردم‌شناسی و ادبی فراوان دارند.

ادبیات این استان نه تنها در آثار مکتوب بلکه در آئین‌ها و مناسک دینی نیز جلوه‌گر است و مراسم محرم با تعزیه‌هایی که گاه سبقه‌ای نمایشی و شعرگونه دارند و آئین‌های نوروزی که همراه با آواز و موسیقی محلی برگزار می‌شوند بخشی از زندگی فرهنگی مردم را تشکیل می‌دهند و این آئین‌ها به‌رغم گذر زمان همچنان نیرویی برای پیوند اجتماعی و تقویت هویت جمعی هستند.

از لحاظ معماری شهرهای استان موزه‌ای زنده از سبک‌های گوناگون‌اند و مسجد جامع سمنان با گنبد و مناره‌های کهن، بازارهای سرپوشیده با سقف‌های ضربی، خانه‌های کویری با بادگیرها و حیاط‌های مرکزی و کاروانسراهایی که روزگاری منزلگاه بازرگانان و مسافران بودند هر یک داستانی از شکوه و فراز و فرود تاریخ را بازگو می‌کنند.

در کنار این همه نباید از نقش علمی و ادبی استان غافل شد چراکه مدارس دینی، حوزه‌های علمیه و محافل شعری در شهرهایی چون دامغان، بسطام و سمنان زمینه‌ساز ظهور چهره‌هایی شدند که نه تنها در سطح محلی بلکه در پهنه ایران و حتی جهان اسلام شناخته شدند.

شاعرانی چون منوچهری دامغانی، غزل‌سرایانی مانند فروغی بسطامی و عارفانی نظیر حکیم الهی سمنانی میراث‌داران و آفرینندگان فرهنگی بودند که نام استان را در حافظه ادبی ایران ماندگار کردند.

امروز اگرچه تحولات اجتماعی و اقتصادی چهره شهرها و روستاها را دگرگون کرده اما روح تاریخی سمنان همچنان در آثار و یادگارهایش زنده است و هر کوچه قدیمی، هر لهجه محلی، هر ضرباهنگ تعزیه یا قصه رشته‌ایست که گذشته را به حال پیوند می‌دهد.

شناخت این استان و میراث فرهنگی‌اش به معنای درک بخشی از هویت ملی ایران است؛ هویتی که از دل همین شهرها و مردمان ساخته و پرداخته شده و در هنر و ادب، زبان و آئین، خود را به نسل‌های بعدی منتقل کرده است.

 

ستاره درخشان صد دروازه

دامغان شهری کهن در قلب استان سمنان که نه تنها به‌خاطر پیشینه باستانی و آثار تاریخی‌اش شهرت دارد بلکه به‌عنوان زادگاه یکی از درخشان‌ترین چهره‌های شعر فارسی نیز شناخته می‌شود؛ ابوالنجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی، این شاعر نامدار قرن پنجم هجری قمری با مهارت بی‌همتا در تصویرپردازی طبیعت و بزم جایگاهی متمایز در تاریخ ادبیات ایران به‌دست آورده است.

دامغان در زمان منوچهری شهری پررونق در مسیر کاروان‌های جاده ابریشم بود و گذر بازرگانان، سفیران و کاروانیان افق فکری مردم این منطقه را گسترش داده و با فرهنگ‌ها و زبان‌های گوناگون آشنا کرده بود و همین محیط چندفرهنگی و پرجنب‌ و جوش بستری غنی برای رشد شاعرانی فراهم می‌کرد که ذهنشان با رنگ‌ها، صداها و روایت‌های متفاوت تغذیه می‌شد و منوچهری نیز در چنین فضایی پرورش یافت، وی از همان آغاز جوانی با موسیقی، شعر و سنت‌های عربی و ایرانی آشنا شد و بعدها توانست این عناصر را در آثار خود به هم پیوند زند.

منوچهری دامغانی به‌عنوان یکی از نمایندگان برجسته سبک خراسانی در قصاید خود بیش از هر چیز به توصیف مناظر طبیعی، شکار، جشن‌ها و مجالس بزم پرداخت و در اشعارش صبح به‌سان دختری زرین‌مو، نسیم چون نوازنده‌ای خوش‌آهنگ، و پرندگان چون خوانندگان مجلس بزم تصویر می‌شوند و این توانایی در جان‌بخشی به عناصر طبیعت وی را از بسیاری از هم‌عصرانش متمایز کرده است.

آشنایی منوچهری با علوم و هنرهای مختلف و به‌ویژه موسیقی در غنای تصاویر شعری‌اش نقش مهمی داشت در دیوان خود بارها از سازهایی مانند چنگ، رود، بربط و نای سخن گفته و آن‌ها را با لحنی موسیقایی در بافت شعر گنجانده و این ویژگی باعث شده که اشعارش حتی در خوانش خاموش نیز واجد نوعی آهنگ درونی باشند.

از نظر زبانی منوچهری زبانی شفاف و سرشار از واژگان اصیل فارسی به‌کار می‌برد، هرچند دانش وی از ادبیات عربی نیز گسترده بود و گاه از واژه‌ها و ترکیب‌های عربی استفاده می‌کرد اما این وام‌گیری‌ها هرگز موجب سنگینی زبان او نشد و برعکس در بسیاری موارد همین ترکیب‌های عربی بر غنای موسیقایی شعرش افزوده‌اند.

منوچهری مدتی در دربار مسعود غزنوی به‌عنوان شاعر رسمی حضور داشت و حضور در این محیط وی را با فرهنگ درباری، مراسم باشکوه و شکارگاه‌های سلطنتی آشنا کرد؛ تجربه‌ای که بازتابش در قصاید شکارنامه‌ای و بزم‌نامه‌ای وی کاملاً مشهود است و با این‌ حال برخلاف بسیاری از شاعران درباری که مدیحه‌سرایی خشک و رسمی می‌کردند منوچهری همواره رنگ شخصی و هنری خود را در ستایش‌ها حفظ می‌کرد.

قصاید وی معمولاً با تشبیب یا تغزلی آغاز می‌شوند که در آن منظره‌ای از طبیعت با ظرافت وصف شده و سپس به بخش مدح یا موضوع اصلی می‌رسد و این ساختار فرصتی به شاعر می‌داد تا قدرت تصویرگری و تسلط زبانی خود را به نمایش بگذارد، برای نمونه؛ وصف طلوع خورشید در کوهسار، شکفتن گل‌ها در بهار یا صحنه‌های بارش باران در دشت نه تنها جنبه زیباشناسانه دارند بلکه احساس شادمانی و نشاط را در خواننده برمی‌انگیزند.

گرچه بسیاری منوچهری را به‌خاطر اشعار شاد و سرزنده‌اش می‌شناسند اما وی در غزل و قطعه نیز توانمند بود و در برخی موارد به مضامین اخلاقی یا عرفانی پرداخته و در غزل‌هایش عشق نه به‌صورت صرفاً انسانی بلکه با رنگ و بوی عرفانی جلوه‌گر می‌شود.

سرنوشت منوچهری همچون زندگی بسیاری از شاعران کهن در هاله‌ای از ابهام است چراکه منابع تاریخی از سال دقیق تولدش سخنی قطعی نمی‌گویند و حتی درباره پایان زندگی‌اش روایت‌های گوناگونی وجود دارد اما بیشتر پژوهشگران بر این باورند که وی حدود سال ۴۳۲ هجری قمری درگذشته و در آرامگاهی خشتی در دامغان به خاک سپرده شده است.

با گذر قرن‌ها اشعار منوچهری همچنان خوانده و تحسین می‌شوند و تصویرهای زنده، زبانی روان و شور موسیقایی آثار وی باعث شده که هم در محافل ادبی و هم در آموزش ادبیات فارسی جایگاه ویژه‌ای داشته باشد و دامغان با داشتن چنین فرزندی سهم بزرگی در غنای شعر فارسی ایفا کرده؛ سهمی که در حافظه فرهنگی ایران همواره محفوظ خواهد ماند.

 

قصیده‌سرای فاخر قاجار

شاهرود، شهری در شرق استان سمنان سرزمینی است که میان البرز و کویر گسترده شده و از یک سو درختان سر به فلک کشیده بسطام و جنگل‌های ابر را در آغوش دارد و از سوی دیگر گرمای بی‌پایان دشت‌های کویری را تجربه می‌کند.

این تنوع اقلیمی در طول تاریخ نه تنها بر کشاورزی و معیشت مردم بلکه بر ذوق هنری و معنوی آنان نیز تأثیر گذاشته و شاهرود و بسطام در قرون گذشته علاوه بر اهمیت اقتصادی به‌عنوان ایستگاه کاروان‌ها به‌خاطر حضور عارفان، شاعران و اندیشمندان به یکی از مراکز مهم فرهنگی ایران بدل شد و در این میان نام فروغی بسطامی همچون ستاره‌ای درخشان در آسمان شعر فارسی می‌درخشد.

فروغی بسطامی در اواخر قرن دوازدهم هجری قمری و در بسطام دیده به جهان گشود و زندگی وی در دورانی گذشت که ایران با تحولات سیاسی و اجتماعی متعددی روبه‌رو بود چراکه وی تجربه زیستن از اواخر دوران زندیه تا بخش‌هایی از حکومت قاجار را داشت و این دگرگونی‌ها همراه با روحیه درون‌گرایانه و حساس این شاعر بزرگ و در شکل‌گیری نگاه وی به جهان و انسان بی‌تأثیر نبود.

فروغی از همان جوانی به فراگیری علوم ادبی، قرآن و معارف اسلامی پرداخت و خیلی زود استعدادش در شعر و نثر آشکار شد و به‌طور خاص در غزل سرآمد بود، غزل‌هایی که از حیث روانی زبان، موسیقی درونی و عمق احساس با بهترین نمونه‌های ادبیات فارسی برابری می‌کردند زیرا زبان شعر وی آمیزه‌ای از فصاحت کلاسیک و نرمی بیان بود.

از ویژگی‌های مهم غزل‌های فروغی سادگی و در عین حال وقار بیان است چراکه از تکلف‌های لفظی که در شعر بسیاری از شاعران قاجاری دیده می‌شود پرهیز می‌کرد و بیشتر به اصالت واژه‌ها و رسایی مضمون اهمیت می‌داد و در اشعارش عشق اغلب جلوه‌ای پاک و معنوی دارد، گرچه گاهی نیز رنگ‌وبوی زمینی می‌گیرد اما در هر دو حالت صداقت احساس و روانی زبان آثارش را به دل خواننده نزدیک می‌کند.

فروغی بسطامی نه تنها شاعر بود بلکه در خوشنویسی نیز مهارت داشت و خط وی به‌ویژه در نستعلیق مورد تحسین معاصران قرار می‌گرفت و این مهارت نشان می‌دهد که وی به زیبایی بصری کلمات به اندازه زیبایی معنایی آن‌ها اهمیت داده و این رویکرد در فرهنگ ایرانی پیوندی عمیق میان خط و شعر ایجاد کرده است.

در زندگی فروغی سفر نقشی مهم ایفا کرده زیرا وی برای دیدار اهل هنر و ادب و نیز برای آموختن و تجربه‌اندوزی به شهرهای گوناگون سفر کرده؛ تهران، اصفهان، شیراز و مشهد از جمله مقصدهایش بودند و در این سفرها با شاعران و خوشنویسان دیگر دیدار داشت و در محافل ادبی شرکت می‌کرد و همین ارتباط‌ها به غنای فکری و هنری وی افزود و باعث شد تا از جریان‌های ادبی و فکری روزگارش آگاه باشد.

گرچه فروغی در دربار فتحعلی‌شاه و محمدشاه قاجار حضور یافت و گاه به مدیحه‌سرایی پرداخت اما وجه غالب آثارش جنبهٔ شخصی و عاطفی دارد و برخلاف بسیاری از شاعران درباری که شعرشان به خدمت قدرت و سیاست درمی‌آمد فروغی توانست استقلال فکری خود را حفظ کند و از دل تجربه‌های زیسته خویش سخن بگوید.

شاهرود و بسطام در روزگار فروغی همچنان به‌عنوان خاستگاه معنویت و عرفان شناخته می‌شدند؛ به‌ویژه به‌خاطر میراث معنوی بایزید بسطامی و بی‌تردید این فضا بر روحیه این شاعر نیز اثر گذاشت و در بسیاری از غزل‌هایش نوعی حس رهایی از تعلقات مادی و گرایش به آرامش و صفای درون دیده می‌شود و این گرایش عرفانی در کنار شور عاشقانه یکی از ارکان اصلی جهان‌بینی فروغی را تشکیل می‌دهد.

زندگی فروغی در نهایت در حدود سال ۱۲۷۵ هجری قمری به پایان رسید و وی را در زادگاهش بسطام به خاک سپردند؛ جایی که هنوز آرامگاهش محفل دوستداران شعر و ادب است و با این‌که از زمان وی بیش از یک قرن و نیم گذشته اما اشعارش همچنان در محافل ادبی خوانده می‌شوند و به‌ویژه میان دوستداران غزل فارسی جایگاهی خاص دارند.

فروغی بسطامی نمونه‌ شاعری است که هم ریشه در سنت دارد و هم در روزگار خود می‌زید و با بهره‌گیری از گنجینه ادبیات کلاسیک و در عین حال با نگاه شخصی و تجربه‌های فردی آثاری آفرید که هم از نظر زیبایی‌شناسی و هم از نظر صداقت عاطفی ماندگار شدند و شاهرود با داشتن چنین فرزندی برگ زرینی به دفتر فرهنگ و هنر ایران افزوده‌ است.

 

عارف ژرف‌اندیش دیار قومس

سمنان، مرکز استانی که پهنه‌ای گسترده از البرز تا کویر را در بر می‌گیرد و از دیرباز نقطه‌ای مهم در مسیر ارتباطی شرق و غرب ایران بوده است چراکه قرار گرفتن این شهر بر سر راه تاریخی جاده ابریشم آن را به محل گذر کاروان‌ها، بازرگانان، هنرمندان و اندیشمندان تبدیل کرده و به فرهنگی آمیخته از سنت‌های گوناگون شکل داده است.

سمنان در طول تاریخ به‌ویژه در دوره‌های سلجوقی، ایلخانی و صفوی به عنوان یکی از مراکز علمی و هنری منطقه شناخته می‌شد و مدارس، کتابخانه‌ها، کارگاه‌های هنری و محافل فکری در این شهر رونق داشت و چهره‌هایی برجسته در علوم، ادبیات و هنر از دل آن برخاستند و در میان این چهره‌ها حکیم الهی سمنانی جایگاه ویژه‌ای دارد.

ملاعلی سمنانی ملقب به حکیم الهی در سده سیزدهم هجری قمری دیده به جهان گشود، وی در خانواده‌ای اهل علم و دیانت رشد کرد و از کودکی با علوم قرآنی، ادبیات فارسی و عربی، منطق، فلسفه و عرفان آشنا شد و فضای فرهنگی سمنان که ترکیبی از گرایش‌های دینی، اندیشه‌های فلسفی و سنت‌های شعری بود بستری مناسب برای پرورش ذهن کنجکاو و جستجوگر وی فراهم کرد.

حکیم الهی نه تنها شاعر بلکه فیلسوف و عارفی صاحب‌نظر محسوب می‌شود چراکه در روزگار وی ایران تحت سلطه قاجاریان با چالش‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روبه‌رو بود و این شرایط بسیاری از اهل قلم و اندیشه را به سمت تبیین مفاهیم اخلاقی و عرفانی کشاند تا به‌گونه‌ای با بحران‌های زمانه مقابله کنند و آثار حکیم الهی نیز از این گرایش بی‌بهره نیست زیرا وی می‌کوشید با بهره‌گیری از شعر و نثر مفاهیم معنوی، فلسفی و اخلاقی را در قالبی زیبا و قابل فهم بیان کند.

زبان شعر حکیم الهی سمنانی زبانی استوار و در عین حال روان بوده و از قالب‌های گوناگون شعری استفاده کرده اما بیشترین مهارتش در قصیده و غزل نمایان می‌شود.

قصاید وی غالباً به مدح بزرگان دین یا بیان مفاهیم اخلاقی اختصاص دارد و در اشعارش عشق نه صرفاً احساسی انسانی بلکه راهی برای شناخت حقیقت و رسیدن به معشوق ازلی است.

یکی از ویژگی‌های مهم اشعارش بهره‌گیری از واژگان اصیل فارسی در کنار اصطلاحات عرفانی و فلسفی است و این ترکیب هم آثارش را برای خوانندهٔ عام دلنشین می‌کرد و هم برای اهل نظر لایه‌های معنایی عمیق به همراه داشت.

حکیم الهی علاوه بر شاعری در خوشنویسی نیز دستی توانا داشت و آثار خطی وی در میان مجموعه‌داران ارزشمند شمرده می‌شود و وی به سنت دیرین پیوند شعر و خط پایبند بود و معتقد بود زیبایی بصری کلام می‌تواند بر اثرگذاری معنوی آن بیفزاید.

در زندگی وی سفرهای علمی و عرفانی نقش پررنگی داشت و برای دیدار استادان و بزرگان طریقت به شهرهایی مانند مشهد، تهران و قم رفت و این سفرها نه تنها دانسته‌های وی را در علوم و عرفان گسترش داد بلکه باعث شد با جریان‌های فکری متنوعی آشنا شود و دیدگاهی بازتر نسبت به جهان بیابد.

حکیم الهی سمنانی در کنار فعالیت‌های علمی و هنری به تربیت شاگردان نیز اهتمام داشت و حلقهٔ شاگردانش شامل افرادی می‌شد که بعدها خود به چهره‌های شناخته‌شده‌ای در شعر، عرفان یا علوم دینی بدل شدند و این بُعد آموزشی بخشی از میراث ماندگار اوست و پس از گذشت بیش از یک قرن رد پایش در محافل ادبی و معنوی سمنان باقی مانده است.

در اواخر عمر وی بیشتر وقت خود را به خلوت، مطالعه و سرودن شعر گذراند و کمتر در محافل رسمی حضور یافت اما با این‌ حال ارتباطش با جامعه قطع نشد و همواره به پرسش‌های شاگردان و علاقه‌مندان پاسخ می‌داد.

حکیم الهی سمنانی حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری چشم از جهان فروبست و وی را در سمنان، شهری که دوستش می‌داشت و از آن الهام گرفته بود به خاک سپردند و آرامگاهش اگرچه ساده است اما برای دوستداران فرهنگ و عرفان نشانه‌ای از پیوند عمیق یک انسان با زادگاهش به‌شمار می‌رود.

امروز آثار و اشعار حکیم الهی سمنانی همچنان در محافل ادبی و عرفانی خوانده می‌شود و ترکیب استواری زبان، عمق اندیشه و صداقت بیان وی را در زمره چهره‌هایی قرار داده که نه‌ تنها برای تاریخ سمنان بلکه برای کل ادبیات و عرفان ایرانی اهمیت دارند و سمنان با داشتن چنین حکیمی بخشی از هویت معنوی و فرهنگی ایران را در خود جا داده است.

انتهای خبر/

 

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!